مقاله ای کامل در مورد خانواده
مقاله ای کامل در مورد خانواده
نظام خانواده، یک نهاد اساسی و محوری در جامعه است و به عنوان هسته اولیه و برای سایر نهادهای اجتماعی به شمار می رود.
نظام خانواده کوچکترین واحد اجتماعی است که اساس و زیرساخت واحدهای بزرگ اجتماعی بشری به شمار می رود.
افرادی که در این واحد کوچک اجتماعی رشد می یابد و تربیت می شود به میزان رشد و شکوفایی شان سهم در واحدهای اجتماعی بزرگ انسانی دارند.
افرادی که روزی به عنوان فرمانروای مقتدر و سیاستمدار سترگ، و مدیر نیرومند، و مبتکر توانا در جامعه ظهور می کنند، و مسؤولیتهای سنگین و خطیری را به عهده می گیرند، نظام خانواده و کانون گرم پدر و مادر تربیتگاه نخستین آنها است.
رشد و شکوفایی این نظام محبوب و بی بدیل، مرهون شناخت و رعایت دقیق حقوق هریکی از اعضای آن نسبت به یکدیگر است، همانطوری که نظامهای بزرگ اجتماعی، قوانین و حقوق خاصی خودش را در ارتباط با اداره واستحکام و رشد و بالندگی دارد، نظام خانواده نیز چنین است.
مهمترین رکن در نظام خانواده پدر و مادر، و زن و شوهر است که هرکدام از حقوق ویژه ای در ارتباط با یکدیگر و در ارتباط با فرزندان برخوردار هستند، رعایت این حقوق، رشته های پربار نظام خانواده را مستحکم می سازد. تأمین شرایط زندگی شیرین و شایسته و ایجاد محیط سالم و امن محصول ایمان و اعتقاد زن و مرد به قانون دینی و عمل بر طبق آن می باشد.
شناخت مسایل مربوط به خانواده اعم از زن و مرد و فرزندان و قضاوت در باره احکام و حقوق آنان، بدون شناخت و توجه به موقعیت و جایگاه نهاد خانواده سخن ناصواب خواهد بود، و همچنین سخن گفتن از حقوق فردی و اجتماعی مرد و یا زن و بررسی حقوق زن و شوهر بدون عنایت به نقش و موقعیت خانواده در متون و منابع دینی امری ناشدنی است. بدین لحاظ ضروری است که پیش از بررسی نقش حقوق متقابل زن و مرد در تعالی و استحکام خانواده به موقعیت و جایگاه این نهاد مقدس اشاره شود.
- جایگاه خانواده در قرآن کریم ۳
د ربا ره نظام خانواده و شکل گیری و اهمیت آن رهنمودهای فراوانی در متون دینی ما ـ اعم از کتاب و سنت ـ وارد شده است
. خانواده (زن و شوهر) در قرآن کریم آیاتی از از آیات خدا و مایه آرامش روحی شمرده شده است، چنانکه خداوند فرموده است:
(ومن آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها وجعل بینکم مودة ورحمة ان فی ذلک لآیات لقوم یتفکرون) (روم، ۳۰/۲۱).
«و از نشانه های او این که همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید، و در میانتان مودت و رحمت قرار داد; در این نشانه هایی است برای گروهی که تفکّر می کنند».
در جای دیگر از زن و مرد به عنوان لباس یاد شده است:
(هن لباس لکم وانتم لباس لهن) (بقره، ۲/۱۸۷).
«آنها لباس شما هستند، و شما لباس آنها; (هردو زینت هم و سبب حفظ یکدیگرید».
لباس وسیله پوشش و حفاظت برای بدن است. و به قول علامه طباطبایی در این آیه استعاره بسی لطیف به کار برده شده است. زن برای مرد و مرد برای زن به عنوان لباس و پوشش می باشد که همدیگر را از آلودگی و فجور محافظت می کند.
و نیز همانطوری که لباس مایه زینت و زیبایی برای انسان است و زن و مرد نیز مایه زینت و زیبایی برای یکدیگر است.
- جایگاه خانواده در روایات
نظام خانواده، نظام ارزشمند و محبوبی است که در اسلام هیچ بنایی محبوبتر از او پایه ریزی نشده است. پیامبر اسلام می فرماید:
«ما بنی فی الاسلام بناء اَحبّ الی اللَّه تعالی و اعزّ من التزویج».
«
۴
در اسلام هیچ نهادی محبوب تر و عزیرتر از تشکیل خانواده در نزد خداوند بنا نشده است». و نیز فرموده است
«ما استفاد امرؤ مسلم فائدة بعد الاسلام أفضل من زوجة مسلمة، تسرّه اذا نظر الیها، و تطیعه اذا أمرها، و تحفظه اذا غاب عنها فی نفسها و ماله»
«هیچ فائده ای بعد از نعمت اسلام برتر و مفیدتر از این برای مرد مسلمان نیست که او همسری داشته باشد که هروقت به او نگاه کند مسرور و شاداب گردد و هنگامی که به او دستور بدهد اطاعت نماید، و هر وقتی که از نزدش برود حافظ جان خود و مال همسرش باشد».
در این حدیث شریف زن شایسته و وارسته بالاترین ارزش و نعمت بعد از اسلام، برای مرد شمرده شده است.
«ان اللَّه عزّ و جلّ یحب البیت الذی فیه العرس، و یبغض البیت الذی فیه الطلاق».
«خداوند خانه ای را که در آن عطر دل انگیز عروس بوزد دوست می دارد، و خانه ای را که در آن سخن غم انگیز طلاق سرداده شود دشمن می دارد».
نظام خانواده از چنان جایگاه و مقام شایسته در اسلام برخوردار است که حتی تأثیر روی ثواب عبادت و بندگی می گذارد، تا جایی که دو رکعت نماز کسانی که تشکیل خانواده داده اند برتر از عبادت فرد مجردی است که شب و روز نماز بخواند. چنانکه امام باقر(علیه السلام) فرموده است:
«الرکعتان یصلّیهما رجل متزوج افضل من رجل اعزب یقوم لیله و یصوم نهاره»
«دو رکعت نماز مرد معیل افضل و بهتر از نماز مرد مجردی است که شب را به عبادت بایستد و روز را با روزه سپری کند».
این روایات و نیز روایاتی قریب به این مضمون که در متون اسلامی، وارد شده به خوبی جایگاه و ارزش والای خانواده را تعیین می کند.
- هم سنخ بودن زن و مرد در آفرینش
زن و مرد در نظام آفرینش از یک سنخ است، و هردو از نفس واحده که حضرت آدم باشد به وجود آمده اند. قرآن کریم می فرماید: یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحدة وخلق منها زوجها وبث منهما رجالا کثیرا ۵
(ونساء) (نساء، ۴/ ۱).
«ای مردم! از (مخالفت) پروردگارتان بپرهیزید. همان کسی که همه شما را از یک انسان آفرید; و همسر او را (نیز) از جنس او خلق کرد; و از آن دو، مردان و زنان فراوانی (در روی زمین) منتشر ساخت».
(هوالذی خلقکم من نفس واحدة وجعل منهازوجهالیسکن الیها)(اعراف،۷/۱۸۹).
«او خدایی است که (همه) شما را از یک فرد آفرید; و همسرش را نیز از جنس او قرار داد، تا در کنار او بیاساید».
(وهو الذی أنشأکم من نفس واحدة) (انعام، ۶/۹۸).
«او کسی است که شما را از یک نفس آفرید».
این آیات به روشنی دلالت دارد که زن و مرد از سنخ واحدی است، و مبدأ آفرینش هردو یک چیز است. و هیچ گونه تفاوتی در مبدأ خلقت ندارد، و همه از یک نفس که حضرت آدم باشد آفریده شده اند.
- حقوق و تکالیف خانواده
در اسلام زن و مرد که رکن اصلی نظام خانواده را تشکیل می دهند حقوقی دارند، و چه بسا که هرکدام حقوق و تکالیف مشابه و مشترکی نیز دارند نظیر حق حیات، حق مسکن، حق حضانت، و نظیر تکالیف احکام عبادی اعم از واجب و حرام و مستحب و مندوب از قبیل وجوب نماز، روزه، زکات، وحج و صله ارحام، و حرمت خمر، قمار، رشوه ودزدی و غصب و سایر محرمات.
اگر در اسلام مرد حقوقی دارد، زن نیز دارای حقوقی می باشد، و اگر وظایف و تکالیفی را بر عهده مرد گذاشته بر عهده زن نیز تکالیف و وظایفی را نهاده است و هرکدام حقی بر گردن یکدیگر دارند، چنانکه رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در حجة الوداع فرمود:
«ان لکم من نسائکم حق ولنسائکم علیکم حقا».
«شما بر زنان حقی دارید و زنان شما بر شما حقی دارند».
۶
زن و مرد منشأ مشترک در نظام آفرینش و خلقت دارند، و چه بسا تکالیف و حقوق زن و مرد در
بسیاری از موارد مشترک و شبیه به هم هستند و نیز برگردن همدیگر حق و حقوقی دارند، چه بسا حق و حقوق مردان نسبت به حق و حقوق زنان سنگین تر است،و بدون تردید رعایت حقوق متقابل، نقش مهمی را در تحکیم و رشد نظام خانواده دارد.
نگاهی به آسیب های خانواده امروز و علل ضعف در کارکردها
بیشک خانواده امروز ایرانی با خانواده متعادلی که باید سنگ بنای یک جامعه سالم باشد، فاصله زیادی دارد. در گذشته بعضی سنت های غلط مانند بی عدالتی و ستم در حق زنان به خانواده ایرانی آسیب می رساند و امروزه، آموزه های مدرن مانند انکار تفاوت های جنسیتی، درهمآمیختگی نقش ها، فردگرایی و اصالت لذت های دنیایی، سلامت و ثبات و حتی کیان خانواده ایرانی را به خطر انداخته و آسیب های جدی اجتماعی به بار آورده است.
این موضوع هنوز چنانکه بایسته است، دغدغه اصلی اندیشمندان و مسئولان جامعه نشده است و بیشتر طرح ها و بودجه هایی که به نام خانواده تصویب می شود، در عمل در حوزه مسائل زنان اجرا و هزینه می شود. در حالی که شرط لازم برای آسایش و سلامت زنان سلامت خانواده است و با تمرکز بر روی خانواده و تقویت آن کل جامعه پیشرفت خواهد کرد.
از اینرو، به آسیبشناسی این نهاد باید به طور جدی توجه کرد. برای این منظور لازم است ابتدا از خانواده متعادل و هماهنگ با آرمان ها و آموزه های اسلامی تعریفی عرضه کرد تا بر اساس آن، میزان و جهت انحراف نهاد خانواده امروز ایرانی مشخص شود و برنامهریزی های مناسب برای آسیبزدایی از آن صورت گیرد. برای تعریف خانواده متعادل، دو جنبه کارکرد و ساختار خانواده باید بررسی شود.
جامعهشناسان کارکردهای گسترده ای برای نهاد خانواده برمی شمارند: تنظیم رفتار های جنسی، تولید مثل، حمایت و مراقبت از اعضای خانواده، جامعهپذیری، پرورش عاطفه، تأمین پایگاه اجتماعی افراد خانواده، کنترل اجتماعی همسران و فرزندان، کارکردهای اقتصادی و تداوم نابرابری های جنسی از جمله این کارکردهاست. دین اسلام نیز برخی از این کارکردها را تأیید و در مواردی تکمیل کرده است.
از دیدگاه جامعهشناسی، تغییر شرایط اجتماعی و اقتصادی، سبب تغییر کارکردهای خانواده خواهد شد، مانند پذیرش ارضای نیازهای جنسی در خارج از چارچوب خانواده، کمرنگ شدن وظیفه مرد در حمایت از همسر، ضعف کنترل و نظارت خانواده بر فرزندان و نادیده گرفتن تفاوت های
۷
جنسیتی در پذیرش نقش ها. در مقابل این دیدگاه، از نگاه دینی کارکردهای خانواده متعادل، ارزش های ثابتی است که چون در طبیعت انسان و هدف آفرینش وی ریشه دارد، نباید تحت تأثیر شرایط اجتماعی تعریف شود.
خانواده برای رسیدن به کارکردهایی که شمرده شد، مانند هر نهاد دیگری نیازمند ساختار است. از نظر جامعهشناسان غربی ساختار خانواده، مدل ثابت و برتری ندارد، بلکه به طور طبیعی متناسب با تغییرات اجتماعی تغییر می کند و کارکردها را نیز دگرگون می سازد. از اینرو، برای مثال از نگاه ایشان تغییر ساختار مدیریت در خانواده از نظام طولی به نظام عرضی و آزادی که زن و مرد و فرزندان را از نظر قدرت تصمیمگیری در یک سطح قرار می دهد، به نوعی تأییدکننده انعطاف این نظام در مقابل تغییر ساختارهای اجتماعی است و پذیرفته شده است.
ولی در رویکرد دینی، دستیابی به کارکرد خانواده متعادل، مستلزم وجود ساختار های ویژه ای در خانواده است: این ساختارها را خداوند متناسب با نیازها و استعدادهای افراد خانواده و به منظور به سعادت حقیقی رساندن انسان طراحی کرده است. ازاینرو برای شکلگیری یک خانواده سالم، به جای پیروی از تغییرات اجتماعی، باید شرایط اجتماعی و دیگر نظام های اجتماعی را با این ساختار ها هماهنگ ساخت.
بررسیها نشان می دهند در خانواده هایی که از آیات و احادیث درباره خانواده بیشتر پیروی می شود، میزان رضایتمندی افراد به ویژه زنان بالاتر است. در این خانواده ها بر خلاف نظام مبتنی بر دموکراسی به نظر می رسد، مرد اقتدار زیادی دارد، ولی مسائل اخلاقی را درباره برخورد خوب با همسر رعایت می کند. این شیوه زندگی حتی برای زنانی که در نظام پیشرفته دانشگاهی به مرتبه های بالای علمی رسیدهاند، رضایتمندی به ارمغان آورده است. بجاست که ساختار چنین خانواده هایی از نظر جامعهشناسی و روانشناسی به دقت و بدون نگرانی از بر چسب عقبماندگی و ضدیت با حقوق زنان بررسی شود.
ساختار خانواده ها را از جنبه های دیگر نیز باید بررسی کرد. خانواده در جایگاه یک واحد اجتماعی، در تعامل و کنش متقابل با دیگر خرده نظام های اجتماعی است. از آنها اثر می پذیرد و بر آنها اثر می گذارد. بنابر این، در نگاهی کلی، دیگر خرده نظام های جامعه باید با ساختار خانواده اسلامی هماهنگ باشند. برای مثال، اگر خانواده دینی بر تفاوت نقش ها تأکید کرده باشد، رسانه ملی، نظام آموزش و پرورش و نظام اقتصادی کشور باید بر اساس تفاوت نقش ها و حفظ دوام این اصل برنامهریزی کنند.
انسان ها بر اساس نیاز طبیعی خود ازدواج می کنند، ولی خانواده پس از شکلگیری، به شدت از
۸
ساختارهای اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی اثرپذیر است. کشور ما به همان نسبت که بنا به اجبار یا بر اساس سیاستگذاری های کلان، از جریان مدرنیته اثر پذیرفته، در ساختارهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و پیرو آن در ساختار خانواده نیز دگرگون شده است.
پدیده هایی همچون افزایش آمار طلاق، آمار بالای زنان خواهان طلاق، فراگیر شدن طلاق عاطفی میان زوجین، آمیختگی نقش ها در خانواده، گسست نسل ها و… که آسیب های کارکردی خانوادهاند، پی آمد همین دگرگونی های گسترده است.
سه دسته عوامل آسیبزا در خانواده وجود دارد که بر یکدیگر اثرگذارند. دسته نخست، افراد تشکیلدهنده خانواده اند که در صورت ضعف در مهارت ها و انحراف در نگرش ها به خانواده آسیب می رسانند. دسته دوم، انحراف در ساختار های مدیریتی، حقوقی و اخلاقی خانواده است که برای نمونه به رواج ساختار اقتدار عرضی با دمکراسی در خانواده می توان اشاره کرد. دسته سوم انحراف در دیگر نظام های اجتماعی اثرگذار بر خانواده است.
برخی از این خرده نظام های آسیبزا عبارتند از:
الف) رسانه های جمعی به عنوان یکی از اجزای نظام فرهنگی و آموزشی کشور، امروزه رقیب کارکرد تربیتی خانواده و یکی از بزرگ ترین منابع اطلاعرسانی و آموزشی به شمار می روند. تحلیل محتوای این رسانه ها نشان می دهد که متأسفانه خواسته یا ناخواسته افزون بر رواج آموزه های فمینیستی، الگوهای ناسالم از خانواده را ارائه می دهند.
ب) نظام آموزش و پرورش و آموزش عالی کشور که هماهنگ با آموزه های فمینیستی و بر خلاف رویکرد دینی، تفاوت های جنسیتی را در برنامه های آموزش به کلی نادیده می گیرد.
ج) نظام اقتصادی، در بحث سیاستگذاری و برنامهریزی و قانونگذاری آنچنانکه باید جهت حمایت از خانواده عمل نمی کند. در خانواده متعادل اسلامی، اشتغال زنان در برابر وظایف اصلی آنها به عنوان مادر و همسر و محور عاطفی خانواده، نقشی فرعی به شمار می رود و نظام اقتصادی باید متناسب با شرایط آنها فرصت شغلی ویژه فراهم کند.[۱]
- کارکردهای مرد و زن در جامعه شناسی اسلام
در جامعه شناسی خانواده نیز می توان سهم مرد را بیشتر معطوف به وظایف بیرون از - ۹
- خانواده، یعنی جامعه دانست. مشاغل جامعه بر دوگونه است:
الف ـ مشاغل دولتی؛ یعنی کارکردهایی که قانون اساسی یا عرف سیاسی و اداری کشوری آن را از پیش معین کرده است، مانند مدیریت سیاسی و اداری. مدیریت سیاسی، مسئول اداره ی سیاست کشور است، مانند: مجلس قانونگذار، رهبری، ریاست جمهوری، هیئت دولت و وزارت خارجه. مدیریت اداری به کار سیاست نمی پردازد و کارکرد و وظیفه ی آن انجام امور اداری محض است مانند: وزارتخانه ها، ادارات، قوه ی قضاییه و نیروهای مسلح. هر دو دسته، کار خدماتی (سیاسی یا اداری ) انجام می دهند. در این بین، ولایت، حکومت و قضاوت از جمله کارکردهای مرد شمرده می شود.
ب ـ مشاغل آزاد؛ یعنی کارکردهایی که به صورت مشاغل آزاد (کسب و پیشه و فن ) در میان مردم رواج دارد و غرض از آن خدمات، تولید و توزیع، صادرات و واردات، واسطه گری و مانند آن است و این مشاغل از عرف جامعه و سنن آن سرچشمه می گیرند.
از نظر اسلام، زن حق فعالیت در همه ی این مشاغل را دارد؛ ولی برای پیشگیری از ایجاد روابط ناسالم بین دو جنس مخالف، ورود زن را به محدوده ی مشاغلی که سبب تماس مستقیم و مستمر با مردها می شود، تشویق نمی کند، بلکه ترجیح می دهد که با ملایمت و نه اجبار، زنان به کار و فعالیت در محیط های سالم تر بپردازند. با وجود این گاه به سبب ضرورت های اجتماعی و نیاز، مذهب یا دین کار زنان را در جامعه ضروری و واجب می داند. از این رو، امروز زنان مسلمان در بیشتر جوامع اسلامی از جمله در جمهوری اسلامی ایران توانسته اند در همه گونه مشاغل سیاسی، اداری، قضایی، خدماتی
- ۱۰
- و بازرگانی وارد شوند و سهم مهمی را در پیشبرد اهداف جامعه داشته باشند.
ج ـ فرزندان
فرزند، «میوه ی » درخت زندگی خانوادگی است. فلسفه ی زناشویی و پیوند زن و مرد، همان تولد، رشد و کمال فرزند و بقای نسل است. با ورود فرزند به دایره ی خانواده، همواره حقوقی به وجود می آید و تکالیف و کارکردهای جدیدی برای پدر و مادر نیز ایجاد می شود که باید جزو کارکردهای خانواده به حساب آید؛ مانند حراست از تن، جان، بهداشت و سلامت کودک و پرورش روانی و فکری او در اموری از قبیل تعلیم و تربیت، تزکیه، اخلا، آداب زندگی خانوادگی و اجتماعی و از همه مهم تر آشناکردن فرزندان با دین و آیین الهی.
۷-وظایف والدین در قبال فرزندان از نظر اسلام
از نظر اسلام، والدین در قبال فرزندان وظایف دیگری نیز دارند که دارای ظرافت های بسیار است. برخی از این وظایف به دوران پیش از تولد کودک باز می گردد. به نظر می رسد که این وظایف، تأثیرات نسلی (ژنتیک ) دارد و به سلامت جسمی و روحی فرزند مربوط می شود. به عنوان نمونه می توان به خوراک والدین ـ به خصوص خوراک مادر ـ و پاکی و طهارت ظاهری و باطنی آنان اشاره کرد. پس از تولد کودک نیز والدین وظایفی دارند؛ از جمله: انتخاب نام های زیبا که الهام بخش پاکی و انسانیت برای کودک باشد و نیز پرهیز از نام های ناپسند؛ همچنین وظایف مادر در رعایت آداب شیردادن [مستحب است که مادر شیر خود را به فرزندش بدهد و این کار با رعایت پاکی روحی و بهداشت خوراک باشد]. از پیامبر (ص) روایت شده است که برای کودک، شیری بهتر
- ۱۱
- از شیر مادر نیست. در منابع حقوق و اخلاق اسلامی، بیشترین تأکید بر تربیت و آموزش کودک و ارشاد وی برای زندگی در جامعه شده و آمده است که خیر و شر فرزند به والدین مربوط است. سپس مراحل تربیتی کودک و نوجوان به سه دوره ی هفت ساله تقسیم شده است؛ به طوری که پدر و مادر در هفت سال اول باید کودک را به غرایز کودکی خود واگذارند تا از راه بازی های کودکانه به رشد شخصیت خود بپردازد؛ در هفت ساله ی دوم، به آموختن خط، زبان، فرهنگ و ورزش های مفید مانند شنا و سواری به کودک و در هفت سال سوم به آشنایی کودک با وظایف شرعی، قانونی و اخلاقی بپردازند. در پایان دوره ی سوم، آخرین وظیفه ی رسمی و مستقیم آنان تشکیل خانواده برای فرزندان است.
۸ـ کارکرد خانواده در نظام اسلامی
خانواده دارای کارکردهای فراوانی است که برخی از آنها به میل و تشخیص بشر به وجود آمده و برخی برمبنای جبر طبیعت بوده است. مهم ترین کارکردهای خانواده را به این ترتیب می توان برشمرد:
۱- حفظ نسل :
اصلی ترین کارکرد طبیعی خانواده عبارت است از تولید فرزندان و نگهداری و حفظ زندگی آنان و همین کارکرد خانواده است که اصل و نسل انسان را برروی زمین نگه داشته است. اسلام به سبب تطابق و هماهنگی اش با طبیعت، به این کارکرد اهمیت بسیار می دهد. پیامبر اکرم (ص ) در این باره می فرماید: «من به فرزند آوردن شما افتخار می کنم. .. »؛ و برای تشویق مادران به آوردن فرزند، دوران بارداری را برای آنها
- ۱۲
- همچون عبادت بزرگی دانسته است. یکی از دستاوردهای مهم این کارکرد، حفظ و نگهبانی دقیق از خط توارث و نسب انسان و خانواده ها و نیز جلوگیری از در آمیختن نسب ها (یا اختلاط انساب ) است. برای حمایت از این کارکرد مهم خانواده است که اسلام از روابط آزاد مرد و زن در جامعه بیزار است و هر دوی آنها به ویژه زنان را به «عفت » و پاکدامنی دعوت می کند و نوعی پوشش را برای آنان واجب می شمرد که به آن (حجاب ) گفته می شود.
۲- انتقال تجربه:
کارکرد مهم دیگر خانواده، آموزش زندگی فردی و اجتماعی و انتقال تجربه های به دست آمده در طول زندگی به فرزندان است. این کارکرد و وظیفه سبب نگه داری از فرزندان (پسر یا دختر) در مقابل خطرات طبیعی، اجتماعی و بشری می شود. این کارکرد پس از بلوغ و حتی پس از استقلال فرزندان و جدا شدن آنان نیز بسیار مهم و ضروری است. اسلام به این مهم توجه بسیار کرده و دستورهای فراوانی در این باره به والدین داده است. این کارکرد را نیز می توان طبیعی دانست، زیرا در حیوانات هم دیده می شود و خانواده ای که از این کارکرد تهی باشد نوعی خانواده ی مسخ شده است که نمونه های آن را در غرب فراوان می توان یافت.
۳- پرورش روحی و فکری فرزندان:
پدر و مادر موظف به پرورش و هدایت روح و اندیشه و شکل دادن به شخصیت و منش فرزندان هستند؛ همان گونه که یک باغبان به رشد طبیعی و سلامت درختان خود اهمیت می دهد. یکی از این وظایف، آموزش علم، فن و هنر به فرزندان است، تا استعدادهای
- ۱۳
- بالقوه آنها را شکوفا کند. وظیفه ی دیگر، آموزش اخلاق، شیوة معاشرت با دیگران و پرورش عواطف انسانی فرزندان، تقویت روح همکاری، خدمت به وطن و درک مسئولیت های فردی، اجتماعی و خانوادگی است. این نقش، شامل رفتار عاطفی ماهرانه ی والدین برای جلوگیری از بروز عقده های عاطفی و روانی، ایجاد سرخوردگی و بحران های روحی، بی تفاوتی و افسردگی، و احساس نا امنی، ترس و سرگردانی نیز می شود و دین اسلام به این مسائل اهمیت بسیار داده و به تأثیرات عمیق اجتماعی و جامعه شناختی آن نیز توجه داشته است.
۴- انتقال فرهنگ و زبان:
خانواده مسئول آموزش زبان مادری و ملی به فرزندان و آشناکردن آنان با فرهنگ ملی، بومی و دینی و دادن شعور اجتماعی به آنان است. در اسلام خانواده مکلف است که جهان بینی صحیح الهی و اسلامی را که در عرف به نام «اصول دین » معروف است، به فرزند خود بیاموزد، او را با اصول قوانین دینی (احکام شرعی ) آشنا کند و از کارکردهای غیر قانونی و ممنوع (محرمات ) پرهیز دهد. در اسلام، خانواده مسئول نگهبانی از ارزش های دینی، مکتبی، اخلاقی و ملی و مأمور آموزش آن به اعضای خود است.
۵- ایجاد آرامش روانی:
یک رکن مهم خانواده همان گونه که اشاره شد، زن است. از نظر روانی زن عواطفی رقیق و قلبی مهربان دارد و دارای غریزه ی پرستاری، مهرورزی و صلح جویی است. به طور طبیعی یک زن سالم روحیه ای به دور از پرخاش، جنگ و خصومت دارد؛ از این رو
- ۱۴
- وجود او همواره می تواند تعدیل کننده ی احساسات خشونت بار و جنگ جویانه ی مرد در بیرون و درون خانه باشد. به برکت همین ویژگی انتظار می رود که وجود یک زن سالم در خانه و خانواده اثری آرام بخش داشته باشد و سبب ایجاد راحتی روانی شود و خانه برای اعضای آن به ویژه مرد، آسایش و تعادل روانی و عصبی را به همراه بیاورد و محیط زندگی عاطفی و شیرین شود و حتی این محیط عاطفی و لطیف شده، از خانه به کوچه و بازار و جامعه نیز انتقال یابد. زن در قرآن سبب آسایش و آرامش مرد و همه ی اعضای خانواده معرفی شده است. در این آیه یکی از نعمت های خداوند ایجاد دوستی، ترحم و نرم دلی بین زن و شوهر است.
۶- ساختن جامعه ای سالم و نیرومند:
در جامعه شناسی اغلب به ذکر همین چند کارکرد معروف برای خانواده بسنده می کنند، در صورتی که در اسلام، وظایف و کارکردهای خانواده منحصر مواردی چون ایجاد نسل، تربیت و حفظ و نگهداری فرزند نمی شود، بلکه از آنجا که خانواده اصلی ترین پایه های بنای جامعه است، نقش عمده ای در ساختن یک جامعه ی سالم و نیرومند دارد. در اسلام مسئولیت اجتماعی فراگیر و عام است و شامل همه ی افراد جامعه و خانواده ها می شود. در این دین «همه مسئول همه » هستند: «کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته ». هر خانواده با تلطیف و آرامش بخشیدن به روح و اعصاب مرد و دیگر اعضای خود و تربیت صحیح فرزندان شایسته برای بهسازی جامعه، مهم ترین گام را در ساختن جامعه ی سالم و پیشگیری از فساد برمی دارد.
۷- هدایت غریزی و نیاز جنسی:
- ۱۵
- خانواده با زناشویی زن و شوهر در گام نخست نیاز جنسی دوطرف را برطرف می کند و همین کارکرد است که ضمن جلوگیری از مفاسد تجرد و بیماری ها یا جرایم ناشی از آن، سبب تولید نسل می شود. خانواده ی دارای فرزند، مسئول کنترل و هدایت غرایز آنان و تسهیل زناشویی پسران و دختران عضو خود نیز هست و بدون خانواده این کارکرد یا ناقص و یا معلق می ماند. اسلام ضمن تشویق به تشکیل خانواده و برقراری پیوند زناشویی برای والدین نسبت به فرزندان وظایفی را معرفی کرده است.
۸- کارکردهای دیگر خانواده:
برای خانواده در برخی جوامع، کارکردهای دیگری نیز متصور است؛ از آن جمله، کارکرد و نقش اقتصادی خانواده است. زنان در برخی جوامع در مزرعه یا کارگاه خانوادگی و یا در خانه فعالیت های اقتصادی می کنند و از این طریق به اقتصاد خرد و کلان و درآمد خانواده و ملی کمک می رسانند. حداقل دخالت اسلام در این نقش خانواده، جلوگیری از هدر رفتن ثروت های ملی، ایجاد نوعی تعادل اقتصادی به وسیله ی «قناعت » و «صرفه جویی » و پیشگیری از «اسراف » و «تبذیر» است. کارکردهای خانواده و آثار آن را تا جایی می توان برتری بخشید که آن را در برقراری صلح و عدالت اجتماعی و جهانی ـ و حتی بالاتر از آن ـ در تغییر و تحولات اجتماعی و تاریخی مؤثر دانست.
۹ ـ ارزش اجتماعی خانواده در نظام اسلامی
با همه ی اهمیتی که برخی فرهنگ ها برای خانواده قائل هستند، می توان ادعا کرد که هیچ فرهنگی به اندازه ی اسلام برای نقش خانواده در جامعه و زندگی فردی و اجتماعی،
- ۱۶
- ارزش قایل نشده است؛ زیرا معیار «ارزش » خانواده، به اندازه ی گستره ی «نقش » آن است و همان گونه که فهرست وار گفتیم، نقش خانواده در اسلام از دید جامعه شناختی باتوجه به کارکردهای بسیار آن، اهمیت بیشتری می یابد. از این رو، می توان عمق و اهمیت نقش خانواده و ارزش بالا و والای آن را در مکتب اسلام جست وجو کرد.
۱۰_تأثیر خانواده در امنیت اجتماعی
یکی از زوایایی که می توان به کمک آن به ارزیابی نقش، اهمیت و ارزش خانواده پرداخت، تأثیر سازنده یا مخرب خانواده در «امنیت اجتماعی » است. محاسبه ی مالی و کاری وظایف و عملیات نیروهای انتظامی و قضایی (فعالیت های پلیس شهری و بیرون شهر، حجم کار دستگاه قضایی و زندان ها و هزینه های آن و پیامدهای اقدامات پلیسی و قضایی از قبیل اعدام ها و زندان هابر خانواده مجرمین می تواند ما را به درک عمق و اهمیت نقش خانواده رهنمون سازد.
۱-نقش اجتماعی خانواده در شکوفایی استعدادها
نکته ی دیگر، نقش خانواده در توجه دادن فرزندان به دانش، فن و هنر است که به کمک دولت و دستگاه های دولتی یا سازمان ها و نهادهای اجتماعی، می توان به جای تحویل یک مرد یا زن کم سواد به جامعه، دانشمندانی بزرگ، محقق، مخترع، مکتشف و هنرمند به جامعه تحویل داد و سطح دانش و تمدن بشری را بالا برد.
۲-نقش اجتماعی خانواده در پرورش سالم افراد
همچنین می توان تأثیر خانواده را در ایجاد نسلی سالم و قوی یا برعکس نسلی ضعیف و
- ۱۷
- مریض؛ یا در ایجاد جامعه ای مولد و فعال و یا جوانانی فرومانده، تنبل و بدون فعالیت بررسی و ارزیابی کرد. اگر خانواده ها انسان هایی منحرف و ناسالم به جامعه تحویل دهند، محال است که از مجموعه ی آن افراد، جامعه ای سالم و غیر منحرف به وجود آید. تحقیقات و آمارها نشان می دهد که همه یا اغلب تبهکاران در خانواده و دوران کودکی یا جوانی دچار نابسامانی بوده و یا از تربیت صحیح محروم بوده اند. اگر بشر جامعه ای سالم و به دور از انحرافات و آسیب های اجتماعی و محیطی خالی از تبهکاری، جرم و جنایت می خواهد، ابتدا باید به اصلاح ساختار خانواده و سالم سازی روابط افراد آن و نیز تصحیح رفتار والدین بپردازد. در واقع والدین باید نخست نقش و وظایف خود را در قبال خانواده به خوبی بیاموزند و سپس آنها را انجام دهند. از دیدگاه جامعه شناسی، طرح اسلام برای یک خانواده ـ با رعایت تمام شرط هایی که برای آن لحاظ شده است ـ کامل ترین طرح ها و برنامه ها در راستای ساختن یک جامعه ی سالم و بدون آسیب، یا با کمترین آسیب اجتماعی است و می تواند طرحی جهانی برای همه ی ملت ها باشد.
۱۱ـ آفات خانواده در نظام اسلامی
- خانواده مانند هر پدیده ی دیگر می تواند دارای اوصافی همچون زیبا و زشت؛ خوشبخت و بدبخت؛ سالم و بیمار و آسیب دیده وسالم باشد. عوامل گوناگونی می تواند به خانواده آسیب برساند و یا مانند طلاق آن را به کلی از هم فروپاشد.
۱-برخی آفات خانواده در جامعه مدرن
انواع اعتیاد به الکل و مواد مخدر، ارتکاب جرم و جنایت و داشتن مشاغل ممنوع و
- ۱۸
- مجرمانه، به خانواده آسیب های شدیدی می رساند. برخی پدیده های به ظاهر عادی مانند صنعتی شدن، و گاه وجود رسانه های گروهی مثل تلویزیون و نیز مسائلی چون شهرنشینی روستاییان یا اقامت در خارج از کشور، هسته ای شدن خانواده و دور شدن فرزندان از والدین و خانواده ی گسترده ی خود، فرزند نیاوردن زن یا شوهر، کمبود عواطف بین همسران و برخی بحران های روحی می تواند سبب جدایی روحی میان اعضای خانواده و در نتیجه سستی جاذبه های جمعی خانواده و نابسامانی آن یا حتی جدایی زن و شوهر و فرزندان از یکدیگر شود.
خانواده نخستین نهاد اجتماعى است که در زندگى جمعى انسان شکل گرفته و مهمترین نقش را در توسعه و رشد مراحل حیات بشر از ابتدا تا هنوز و تا فرجام زندگى، نسبت به سایر نهادهاى اجتماعى داراست. ولى با همه اینها متأسفانه امروزه در اثر تهاجم گسترده فرهنگ منحط و ضد اخلاقی غرب، نظام مقدس خانواده دچار تزلزل و بحران شده است. و کمتر به زن و مرد که مهمترین رکن نظام مقدس خانواده به شمار مى روند بها داده مى شود. یکى از عوامل تزلزل خانواده ها، عدم آشنایى زن و شوهر به حقوق همدیگر و یا نادیده گرفتن حقوق یکدیگر است که در اثر عدم آشنایى و یا رعایت نکردن حقوق همدیگر، نظام خانواده دچار بحران و تزلزل مى شود. افرادى که در این واحد کوچک اجتماعى رشد مى یابند و تربیت مى شوند، به میزان رشد و شکوفایى شان در واحدهاى اجتماعى بزرگ انسانى سهیمند.
مهمترین رکن در نظام خانواده پدر و مادر، و زن و شوهر است که هرکدام از حقوق ویژه اى در ارتباط با یکدیگر و در ارتباط با فرزندان برخوردار هستند، رعایت این حقوق، رشته هاى پربار نظام خانواده را مستحکم مى سازد. تأمین شرایط زندگى شیرین و شایسته و ایجاد محیط سالم و امن محصول ایمان و اعتقاد زن و مرد به قانون دینى و عمل بر طبق آن مى باشد.
شناخت مسایل مربوط به خانواده اعم از زن و مرد و فرزندان و قضاوت در باره احکام و حقوق آنان، بدون شناخت و توجه به موقعیت و جایگاه نهاد خانواده سخن ناصواب خواهد بود، بدین لحاظ ضرورى است که پیش از بررسى نقش حقوق متقابل زن و مرد در تعالى و استحکام خانواده به موقعیت و جایگاه این نهاد مقدس اشاره شود:
زن براى مرد و مرد براى زن به عنوان لباس و پوشش مى باشد که همدیگر را از آلودگى و فجور محافظت مى کند
جایگاه خانواده در قرآن کریم
در باره نظام خانواده و شکل گیرى و اهمیت آن رهنمودهاى فراوانى در متون دینى ما وارد شده است.خانواده (زن و شوهر) در قرآن کریم آیاتى از از آیات خدا و مایه آرامش روحى شمرده شده است، چنانکه خداوند فرموده است: «و از نشانه هاى او این که همسرانى از جنس خودتان براى شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید، و در میانتان مودت و رحمت قرار داد; در این نشانه هایى است براى گروهى که تفکّر مى کنند».(روم، ۳۰/۲۱). در جاى دیگر از زن و مرد به عنوان لباس یاد شده است: «آنها لباس شما هستند، و شما لباس آنها; «هردو زینت هم و سبب حفظ یکدیگرید».(بقره، ۲/۱۸۷). لباس وسیله پوشش و حفاظت براى بدن است. و به قول علامه طباطبایى در این آیه استعاره بسى لطیف به کار برده شده است. زن براى مرد و مرد براى زن به عنوان لباس و پوشش مى باشد که همدیگر را از آلودگى و فجور محافظت مى کند و نیز همانطورى که لباس مایه زینت و زیبایى براى انسان است ، زن و مرد نیز مایه زینت و زیبایى براى یکدیگر است.
جایگاه خانواده در روایات
نظام خانواده، نظام ارزشمند و محبوبى است که در اسلام هیچ بنایى محبوبتر از او پایه ریزى نشده است. پیامبر اسلام مى فرماید: «ما بنى فى الاسلام بناء اَحبّ الى اللَّه تعالى و اعزّ من التزویج» «در اسلام هیچ نهادى محبوب تر و عزیرتر از تشکیل خانواده در نزد خداوند بنا نشده است». و نیز فرموده است: «هیچ فائده اى بعد از نعمت اسلام برتر و مفیدتر از این براى مرد مسلمان نیست که او همسرى داشته باشد که هروقت به او نگاه کند مسرور و شاداب گردد و هنگامى که به او دستور بدهد اطاعت نماید، و هر وقتى که از نزدش برود حافظ جان خود و مال همسرش باشد».
در حدیثی شریف از پیامبر(ص) زن شایسته و وارسته بالاترین ارزش و نعمت بعد از اسلام، براى مرد شمرده شده است.
نظام خانواده از چنان جایگاه و مقام شایسته در اسلام برخوردار است که حتى تأثیر روى ثواب عبادت و بندگى مى گذارد، تا جایى که دو رکعت نماز کسانى که تشکیل خانواده داده اند برتر از عبادت فرد مجردى است که شب و روز نماز بخواند. چنانکه امام باقر(علیه السلام) فرموده است: «دو رکعت نماز مرد متاهل افضل و بهتر از نماز مرد مجردى است که شب را به عبادت بایستد و روز را با روزه سپرى کند» .این روایات و نیز روایاتى قریب به این مضمون که در متون اسلامى، وارد شده به خوبى جایگاه و ارزش والاى خانواده را تعیین مى کند.
هم سنخ بودن زن و مرد در آفرینش
زن و مرد در نظام آفرینش از یک سنخ است، و هردو از نفس واحده که حضرت آدم باشد به وجود آمده اند. قرآن کریم مى فرماید: «اى مردم! از (مخالفت) پروردگارتان بپرهیزید. همان کسى که همه شما را از یک انسان آفرید; و همسر او را (نیز) از جنس او خلق کرد; و از آن دو، مردان و زنان فراوانى (در روى زمین) منتشر ساخت».(نساء، ۴/ ۱).
«او خدایى است که (همه) شما را از یک فرد آفرید; و همسرش را نیز از جنس او قرار داد، تا در کنار او بیاساید».(اعراف،۷/۱۸۹). «او کسى است که شما را از یک نفس آفرید».(انعام، ۶/۹۸).
این آیات به روشنى دلالت دارد که زن و مرد از سنخ واحدى است، و مبدأ آفرینش هردو یک چیز است. و هیچ گونه تفاوتى در مبدأ خلقت ندارد، و همه از یک نفس که حضرت آدم باشد آفریده شده اند.
.«خداوند خانه اى را که در آن عطر دل انگیز عروسی بورزد دوست مى دارد، و خانه اى را که در آن سخن غم انگیز طلاق سرداده شود دشمن مى دارد»
حقوق و تکالیف خانواده
در اسلام زن و مرد که رکن اصلى نظام خانواده را تشکیل مى دهند حقوقى دارند، و چه بسا که هرکدام حقوق و تکالیف مشابه و مشترکى نیز دارند نظیر حق حیات، حق مسکن، حق حضانت، و نظیر تکالیف احکام عبادى اعم از واجب و حرام و مستحب و مندوب از قبیل وجوب نماز، روزه، زکات، وحج و صله ارحام، و حرمت خمر، قمار، رشوه و دزدى و غصب و سایر محرمات .
اگر در اسلام مرد حقوقى دارد، زن نیز داراى حقوقى مى باشد، و اگر وظایف و تکالیفى را بر عهده مرد گذاشته بر عهده زن نیز تکالیف و وظایفى را نهاده است و هرکدام حقى بر گردن یکدیگر دارند، چنانکه رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در حجة الوداع فرمود: «ان لکم من نسائکم حق ولنسائکم علیکم حقا». «شما بر زنان حقى دارید و زنان شما بر شما حقى دارند». زن و مرد منشأ مشترک در نظام آفرینش و خلقت دارند، و چه بسا تکالیف و حقوق زن و مرد در بسیارى از موارد مشترک و شبیه به هم هستند و نیز برگردن همدیگر حق و حقوقى دارند، چه بسا حق و حقوق مردان نسبت به حق و حقوق زنان سنگین تر است، و بدون تردید رعایت حقوق متقابل، نقش مهمى را در تحکیم و رشد نظام خانواده دارد.
همگرایی دینی در خانواده
اگر دین اعضای خانواده با هم یکی نباشد چگونه میتوانند در کنار هم زندگی کنند؟
اختلافات عقیدتی، دینی، فرهنگی، سیاسی و … خانواده را چگونه باید حل و فصل کرد و چنانچه به راه حلی دست پیدا نکردیم چه باید کرد؟ مثلاً پدر خانواده داشتن اعتقاد خاص فرزند خود را به منزله کفر بداند و همچنین سایر اعضای خانواده نسبت به همدیگر. و نیز اگر مرجع تقلید پدر خانواده با زن متفاوت باشد؛ مثلاً اعمالی را مرجع پدر حرام بداند و مرجع زن حرام نداند و برعکس و یا وظایفی را مرجع پدر برای زن واجب بداند که مرجع زن واجب نداند و یا برعکس، این گونه اختلافات در فروع دین را چگونه میتوان بین اعضای خانواده حل کرد و چگونه باید با آن کنار آمد؟
برای دستیابی به پاسخ این پرسش به چنداصل اشاره میکنیم:
۱ـ اصل گونه گونی و اختلاف فکری
انسان از این جهت که موجودی دارای فکر و اراده و انتخابگر است، تعارضات و مناقشات فکری در ساحت اندیشه او امری طبیعی است. ادیان الهی برای این به بشر عرضه شدهاند تا انسان بتواند با کمک آن، نزاعها و درگیریهای خود با هم را حل کند و اختلافات و منازعات خود را در سایه تعلیمات الهیرو به سامان برد و پراکندگی به جمعیت مبدل شود، ولی آدمیان نه تنها نتوانستند و یا نخواستند از این فرصت پیش آمده و سرمایه بیهمتا در راه سعادت خود بهره برند، که همین امر به نوبه خود وسیلهای برای اختلافات و مناقشات تازه در زندگی بشر شد، زیرا پس از اعلام و ترویج هر یک از ادیان آسمانی به واسطه یک پیامبر، گروهی به آن میگرویدند و گروهی نیز در برابر آن موضع میگرفتند.
ریشه اختلاف نوع اول عمدتا به جهت فقدان قانون و ناشناخته بودن حقوق و مرزها در زندگی اجتماعی بود، ولی اساس تفرق در نوع دوم سرکشی و ستمگری انسان و طغیان او در برابر خداوند جهان بوده است.
قرآن کریم میفرماید:
«کان النّاسُ امّةً واحدةً فبعث اللّه النبیّین مبشرین و منذرین و انزل معهم الکتاب بالحق لیحکم بین الناس فی ما اختلفوا فیه و ما اختلف فیه الاّ الّذین اوتوه بغیا بینهم فهدی اللّه الّذین آمنوا لما اختلفوا فیه من الحقّ بإذنه و اللّه یهدی من یشاء الی صراط مستقیم»
مردم بر طریقه واحدی بودند، آنگاه خداوند پیامبران را برانگیخت تا بشارت دهنده و انذار دهنده باشند و با آنان کتاب را به حق نازل کرد تا بین مردم در آنچه اختلاف دارند داوری کند، و سپس تنها همان کسانی که کتاب به آنان داده شد پس از آنکه نشانهها و شواهد روشن به سویشان آمد، از روی ستمگری در کتاب حق شبهه و اختلاف افکندند، سپس خداوند مؤمنان را به اذن خود به سوی حق هدایت کرد و خداوند هر کس را بخواهد به راه راست رهنمون میشود.»
و باز میفرماید:
«و ما تفرّقوا الاّ من بعد ما جائهم العلم بغیا بینهم … »
آنان جز پس از آگاهی و علم از روی ستم از دین حق پراکنده نشدند.
مرحوم علامه طباطبایی اختلاف نوع دوم مطرح شده در آیه نخست را درون دینی و عامل آن را عالمان به کتاب و دین خدا دانستهاند. در حالی که آیه کریمه معنایی عام دارد و شامل اختلاف در اصل پذیرش دین نیز میشود و در این صورت نمیتوان عامل آن را دانشمندان فاسق به حساب آورد، بلکه ریشه آن را باید در سرشت طغیانگر بشری جستجو کرد. گرچه نقش این گروه در ایجاد فرقهگرایی و اختلافات درونمذهبی، نقشی یگانه است.
بنابراین گرچه اختلاف در ساحت پیروان ادیان، به لحاظ ارزشی امری مردود و غیر قابل قبول است ولی واقعیتی است که همواره در حیات دینی بشر حضور داشته و آنگونه که از آیات قرآن پیداست امتِ هیچ یک از رسولان الهی یکدست و یکصدا نبوده و همیشه عدهای از آنان را مؤمنان و عدهای دیگر را نیز کافران تشکیل میدادهاند.
البته این امر، با توجه به نظام تکوین و ویژگی آفرینش بشر با خصوصیت اراده و اختیار و نقش آن در سرنوشت او، مطلوب و مورد خواست خداوند است.
قرآن کریم میفرماید: « قل فللّه الحجة البالغة فلوشاء لهداکم أجمعین»
بگو حجت گویا و بالغ، از خداوند است پس اگر میخواست همه شما را هدایت میکرد.
به عبارت دیگر خداوند خواسته است تا بشر با اراده و اختیار خود راه حق و شریعت الهی را پیروی کند، نتیجه چنین خواستی آن است که همواره گروهی از مؤمنان و گروهی نیز از کافران باشند.
این رهایی، که حاصل نظام احسن است، تنها در دنیا و زندگی این سویی بشر وجود دارد، ولی خداوند حساب کار اهل باطل و اعراضکنندگان از حق را به قیامت موکول فرموده است. واز عذاب آنان در دنیا صرف نظر کرده است.
قرآن کریم میفرماید:
«و لو لا کلمة سبقت من ربّک لقضی بینهم فیما کانوا فیه یختلفون»
و اگر سخنی از خدایت از پیش ـ مبنی بر مهلت دادن به آنها تا قیامت ـ صادر نشده بود یقینا در آنچه در آن اختلاف کردهاند داوری میکرد.
۲ـ اصل همگرایی
ریشه «انسان» از «انس» است و نوع بشر را از این جهت انسان گفتهاند که به راحتی با همنوعان خود انس میگیرد و ارتباط عاطفی برقرار میکند.
آدمیان از جهت انسان بودن خود، تا وقتی به تجاوز و فساد دست نیالودهاند دارای حقوقیاند، که باید مراعات شود، گرچه اگر اضافه بر آن جنبه ایمانی در کسی وجود پیدا کرد سبب پیدایش حقوقی بسیار فراتر از آن خواهد شد.
قرآن کریم در مواردی دستور به عفو و گذشت و معاشرت نیکو با پیروان سایر مذاهب و مکاتب داده است.
برای نمونه میفرماید:
«فاصفح عنهم و قل سلام فسوف یعلمون؛
از کافران در گذر و با مسالمت با آنها مواجه شو، پس به زودی خواهند دانست.
و باز میفرماید:
«یا ایها الّذین آمنوا انّ من ازواجکم و اولادکم عدوّا لکم فاحذروهم و اِن تعفوا و تصفحوا و تغفروا فإنّ اللّه غفورٌ رحیم؛
ای اهل ایمان، قطعا برخی از همسران و فرزندان شما ـ به جهت اصرار بر گمراهی شما ـ دشمن شما هستند پس از آنان برحذر باشید و اگر گذشت کنید و از آنان بگذرید و از بدرفتاریهایشان چشمپوشی کنید پس خداوند یقینا بخشنده و مهربان است .
در این آیه کریمه، در عین حالی که ابتدا دستور به پرهیز از بستگان و نزدیکان منحرف و تأثیرنپذیری از گفتهها و تمهیدات آنان داده است، به رفتار پسندیده و معاشرت نیک نیز فرمان میدهد.
همچنان که در خصوص پدر و مادر میفرماید:
«و وصّینا الانسان بوالدیه حسنا و ان جاهداک لتشرک بی ما لیس لک به علم فلا تطعهما اِلیّمرجعکم فأونبّئکم بما کنتم تعملون»
ما انسان را نسبت به احسان و نیکی به پدر و مادرش سفارش کردیم و اگر آنها بکوشند تا تو را مشرک کنند از آنان مپذیر بازگشتتان به سوی من است سپس شما را به آنچه کردهاید آگاه میکنم.
در جای دیگر پس از توصیه به نافرمانی در صورت دعوت به شرک از سوی آنان میفرماید:
«… و صاحبهما فی الدّنیا معروفا… »
با آنان در دنیا به خوبی و نیکی همنشینی کن.
و نیز قرآن کریم ازدواج موقت با زنان اهل کتاب را جایز شمرده است که معاشرت نیک گرچه موقت در چنین کاری روشن است.
امیر مؤمنان در عهدنامه خود به مالک اشتر مینویسند:
«و اشعر قلبک الرّحمة للرّعیّة و المحبّة لهم و اللطف بهم و لا تکوننّ علیهم سبعا ضاریا تغتنم أکلهم، فإنّهم صنفان: إمّا أخ لک فی الدّین أو نظیر لک فی الخلق … »
به قلب خود رحمت و محبت و لطف به شهروندان خویش را بفهمان و بر ضرر آنان موجودی درندهخو که خوردن آنان را غنیمت بدانی مباش، زیرا آنان بر دو دستهاند: یا برادران دینی تواند و یا در آفرینش مانند و همنوع تو هستند …
هدف از این همگرایی و توصیه به رحمت، احسان و علاقهمندی به همنوع از جهت انسانی دو امر است:
اول تلاش در جهت ارشاد و هدایت آنان به خداپرستی و دینداری و نجات آنها از گمراهی و پیروی شیطان که هیچ خدمتی به انسانیت بالاتر و شریفتر از آن نیست و این نیز جز با محبت و دلسوزی به افراد انسانی حتی به کافران به طور شایسته میسر نیست. سیره پیامبر اکرم(ص) نشان میدهد که آن حضرت نه تنها نسبت به مؤمنان بلکه نسبت به سایر انسانها چنین محبتی داشت و با عشق و علاقه فوقالعاده برای هدایت و نجات آنان تلاش میکرد به قدری که خداوند خطاب به آن حضرت فرمود:
«لعلّک باخعٌ نفسک أن لا یکونوا مؤمنین»
شاید تو خود را از اینکه آنان اهل ایمان نیستند به هلاکت اندازی.
و نیز میفرماید:
«فلعلّک باخع نفسک علی آثارهم إن لم یؤمنوا بهذا الحدیث أسفا»
پس تو شاید خود را بر پیامدها و عواقب وخیمی که در صورتی که به این قرآن ایمان نیاورند، برآنان میآید، از روی تأسف و تأثر هلاک کنی.
«محدث قمی» از «قاضی عیاض» نقل میکند: «و روی انّه لما کسرت رباعیّته و شجّ وجهه یوم أحد شقّ ذالک علی أصحابه شدیدا و قالوا لو دعوت علیهم فقال: إنّی لم ابعث لعّانا و لکنّی بعثت داعیا و رحمة، اللهم اهد قومی فإنّهم لا یعلمون »
روایت شده است که وقتی در جنگ احد دندان مبارک پیامبر شکست و صورتش مجروح شد، اصحاب آن حضرت شدیدا ناراحت و متأثر شدند و به آن حضرت پیشنهاد نفرین بر کافران را دادند. آن دریای رحمت فرمودند: من نفرینگر و لعنتفرست مبعوث نشدم؛من برای رحمت و دعوت و هدایت مردم برانگیخته شدهام، پروردگارا! قوم من را هدایت کن. یقینا اینان در جهالت به سر میبرند.
دوم رعایت حقوق انسان، اخلاقی و اجتماعی در معاشرتهای عمومی و بالاتر از آن در خانواده و در ارتباطهای فامیلی و خویشاوندی، بویژه والدین و بستگان نزدیک، همچون احسان به پدر و مادر و معاشرت نیکو با آنان، صلهرحم و خبرگیری و احوالپرسی و خدمتگذاری و کمک به آنها در رفع گرفتاریها و مشکلات زندگی آنان و امثال آن که وظیفهمند شدن به اینگونه امور همعقیدگی و اشتراک دینی را لازم ندارد.
۳ـ پرهیز از دوستیهای ویرانگر
اسلام در عین حالی که به همگرایی و برخوردهای پسندیده با همنوعان گرچه غیر مسلمان سفارش فرموده است از ایجاد دوستیها و روابطی که به تضعیف و خلل در ایمان شخص بینجامد و یا موجب همکاری با کافران بر ضد جامعه اسلامی و ایجاد فساد در آن شود، به شدت نهی فرموده است.
در این باره آیات فراوانی است که به نمونهای از آن اشاره میکنیم. قرآن کریم میفرماید:
«لا تجد قوما تؤمنون باللّه و الیوم الاخر یوادّون من حادّ اللّه و رسوله و لو کانوا آبائهم أو ابنائهم أو اخوانهم أو عشیرتهم اولئک کتب فی قلوبهم الایمان … »
هیچ گروهی را نمییابی که ایمان به خدا و روز واپسین داشته باشند، در عین حال کسانی را که با خدا و رسول عداوت و کینه میورزند دوست داشته باشند، گرچه آنها پدران یا فرزندان یا برادران یا بستگان آنان باشند، آنها کسانیاند که خداوند در قلبهایشان ایمان را نوشته و ثابت گردانیده است …»
در شأن نزول این آیه کریم گفته شده است: روزی عبیداللّه پسر «عبداللّه بنابیّ بنسلّول»سرکرده منافقان مدینه نزد پیامبر اکرم(ص) بود. در همین هنگام آن حضرت جام آبی را سر کشیدند. او به پیامبر(ص) عرض کرد: بخشی از این آب را باقی بگذارید تا به پدرم بدهم بنوشد شاید خداوند به برکت آن نفاق قلبش را زایل کند. پیامبر اکرم(ص) اینچنین کردند و او باقیمانده آب را نزد پدرش آورد، او وقتی به حقیقت کار پر برد با جملهای توهینآمیز از آن روی برتافت. عبیداللّه خدمت پیامبر(ص) رسید و از آن حضرت خواست تا اجازه دهد پدرش را به جهت این توهین به قتل رساند. پیامبر(ص) در پاسخ به او فرمان مدارا و معاشرت نیک و همراه با ملاطفت با پدر دادند.
ملاحظه میکنید، رسول اکرم(ص) در عین حالی که دستور به رفق و مدارا در برخورد با پدر منافق و کافر او میدهد، در این آیه که در شأن این جریان نازل شده است، دوستی و محبتی که شخص را از جبهه اهل ایمان و دوستی با آنان خارج کرده و به صف کافران ملحق کند و از دار و دسته آنان و ملحق به آنان گرداند، مذمت و صاحبان آن از زمره مؤمنان خارج دانسته شده است.
بنابراین محبت، عاطفه و دلسوزی از جهت جنبه انسانی که اولاً: موجب شود انسان به بزرگترین خدمت به همنوع خود، یعنی ارشاد و هدایت او اقدام کند و ثانیا: به سایر وظایف و حقوقی که از ناحیه دیگران بر عهده اوست عمل کند، پسندیده و لازم است، ولی دوستی و علاقهای که سبب دلگرمی غیر مسلمان و گمراه، نسبت به کفر و ضلالت خود گردد و موجب اشاعه و ترویج باطل و سست شدن بنیه ایمانی شخص شود، زشت و مردود است.
۴ـ تقدم حقگرایی بر همگرایی در تعارضات
این همگرایی با شرحی که داده شد، تا وقتی مطلوب است که این تقابل تنها در محدوده اندیشه و تضاد عقیدتی باشد، ولی اگر این تقابل در وضعیتی خاص به رودررویی فیزیکی و نبرد در صحنه کارزار مبدل شود، تمام این علاقهها و روابط و عواطف بیاعتبار میشود و دفاع از حق و اصول ارزشها مقدم بر همه آن وظایف و حقوق میشود و حتی گاهی علقه پدر و فرزندی نیز منقطع میگردد.
تاریخ جنگهای صدر اسلام نمونههای فراوانی از این دست دارد که اجمال آن در گزارش امیر مؤمنان(ع) و رنجنامه آن حضرت اینچنین آمده است:
«فلقد کنا مع رسولاللّه صلیاللّه علیه و آله و إنّ القتل لیدور علی الآباء و الابناء و الإخوان و القرابات، فما نزداد علی کلّ مصیبة و شدّة إلاّ إیمانا و مضیّا علی الحقّ و تسلیما لِلاْءمر و صبرا علی مضضّ الجراح …؛
تحقیقا ما ـ در جنگها ـ همراه پیامبر گرامی(ص) بودیم و نبردها بر محور تقابل پدران و فرزندان و برادران و خویشان دور میزد و این نوع برخوردها و کشتارها جز بر ایمان ما و تثبیت بر حق و تسلیم در برابر فرمان الهی و صبر و تحمل بر سختیهای زخمها و جراحتهای ناشی از جنگ، نمیافزود …»
اختلافهای اصولی دروندینی
از آنچه در مورد اختلافات بروندینی گفته شد میتوان به شیوه همگرایی در مورد اختلافات دروندینی نیز پی برد، زیرا آنها اصول و پایههاییاند که با قدری کسر و انکسار و شدت و ضعف در سایر اختلافات عقیدتی فکری نیز جاری است و دستهبندیها و منازعات اعتقادی و معرفتی دروندینی را هم در بر میگیرد و شاهد این سخن شیوه و سیره امیر مؤمنان و برخی امامان دیگر «علیهمالسلام» با جریانها و مخالفان اینچنین است، که آن بزرگواران با ایجاد ارتباط و معاشرت نیک با مخالفان خود سعی میکردند با شیوه جدال احسن و گفتگو، آنان را هدایت کنند و حقیقت را بر آنان آشکار سازند و همراه آن به حقوق همکیشی، همجواری و یا خویشاوندی خود با آنان اقدام کنند و اگر آنها عناد و لجاجت میورزیدند و بر پیاده کردن آراء و اعتقادات باطل خویش در جامعه پای میفشردند و جبهه حق را به رویارویی نظامی و صحنه جنگ میکشاندند با قاطعیت، شجاعت و شفافیت تمام، خود را در میدان حاضر میکردند و از عقیده و روش حق خود پاسداری میکردند.
همگرایی در اختلافات فروعی
آنچه تاکنون گفتیم در حوزه مسایل اعتقادی و معرفتی بود، ولی توافق بر سر فروع و مسایل عملی راحتتر و دستیافتنیتر است. زیرا گذشته از اینکه موارد اتفاق در فتواهای مجتهدان بسیار فراتر از موارد اختلافی است، هر یک از زن و شوهر و یا اعضای دیگر خانواده، در مسایل اختلافی مطابق فتوای مجتهدی عمل میکند که او را به عنوان مرجع و مفتی خود برگزیده است و در بسیاری از موارد، جز در برخی عمل هیچ یک، ارتباطی با دیگری پیدا نمیکند.
در موارد استثنا نیز، دو طرف به آسانی میتوانند با هم کنار آیند. مثلاً در مورد طهارت و نجاست یک نفر از مجتهدی تقلید میکند که میگوید چیزی که با ادرار نجس شده است، با آب کر، یک بار شستن آن کافی است و دیگری مقلّد کسی است که دو بار شستن آن را لازم میداند و یا یکی میگوید برای تطهیر فرش و لباس و مانند آن فشار لازم است و دیگری چنین فتوا نمیدهد، در این صورت در جایی که اثر طهارت و یا نجاست به هر دو نفر ارتباط پیدا میکند و مورد ابتلای هر یک است،
میتوانند به گونهای عمل کنند که خواست هر کدام برآورده شود. مثلاً در مورد تعداد شستن دو بار بشویند و در مورد دوم نیز پس از آبریزی آن را فشار دهند، و اگر در موارد نادری نیز بویژه در مسایل حقوقی قابل جمع نباشد و کار به نزاع بکشد هر حکمی که قاضی صادر کند برای هر یک از آنها لازمالاجراست، چه با فتوای مفتی او موافق باشد و یا نباشد.
و در مورد اینکه ممکن است مرجع تقلید مرد، وظایفی را برای زن در قبال شوهر واجب بداند که مرجع تقلید زن آن را قایل نیست و یا برعکس، در این صورت روشن است که هر یک باید یا میتواند مطابق فتوای مفتی خود عمل کند و الزامی به رعایت فتوای مجتهد دیگری نیست مگر اینکه از روی دوستی و توافق اخلاقی این کار صورت پذیرد. یا از اول به عنوان حقوق ازدواج در عقد شرط شده باشد.
نتیجه اینکه: در مورد اختلافهای عملی و فروعی میتوان به صورتی اقدام کرد که به تنازع و تعارضی بین اعضای خانواده کشیده نشود و در عین حال هر یک نیز مطابق وظیفه خود عمل کرده باشد. و در اختلاف نظرهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و روحی هم میتوان با شیوه مدارا و تحمل روابط و مناسبات خوب و سالمی را با دیگران برقرار کرد. که برابر حدیث رضوی(ع) مدارا کردن صفتی است که باید فرد مؤمن از رسول خدا(ص) بیاموزد و در خود پیاده کند. انسان مسلمان در سایه مدارا به سبب این دوگانگیهای فکری و اختلافهای سلیقهای و جزیی، به روابط خویشاوندی خود صدمهای وارد نمیسازد، به دیدار آنان میرود و در وقت گرفتاری به آنها کمک میکند و در جهت رفع آن، صادقانه میکوشد و همواره مراقب است تا از بحث و جدل و مشاجرات بیحاصل و زیانبار در این گونه مسایل بپرهیزد و نسبت به دوگانگیهای عقیدتی و اصولی نیز مطابق با اصول یاد شده، روابط خود را با نزدیکان غیر مسلمان و مخالف خود سامان میدهد.
در یک خانواده ی بالنده هر لحظه می توان نشاط و سرزندگی ، اصالت و محبت و علاقه را احساس کرد. به نظر می رسد که در چنین خانواده ای علاوه بر مغز، قلب و روح هم حضور دارند . افراد با تمام وجود به سخنان همدیگر گوش فرا می دهند و رعایت حال و خواسته یکدیگر را می کنند و برای هم ارزش قایلند و آشکارا محبت خود را ابراز نموده ، یا درصورت لزوم با یکدیگر همدردی می کنند. افراد چنین خانواده ای از خطر کردن ، نمی هراسند. زیرا هر فرد خانواده متوجه است که با خطر کردن حتماً اشتباهاتی رخ خواهد داد و اشتباهات ، خود نشانه ای از رشد کردن است، همه ی افراد خانواده احساس می کنند که از حقوقی برخوردارند ، ضمن این که کاملاً به یکدیگرعلاقه مندند و برا ی همدیگر ارزش قائلند.
هرکس می تواند احساس سر زندگی را در چنین خانواده ای ببیند. حرکات بدنها و حالت چهره ها آرمیده است . افراد با آهنگی پر مایه و روشن حرف می زنند. در روابطشان باهم ، هماهنگی وجود دارد . حتی وقتی خردسالند به نظر گشاده رو ومهربان می آیند و بقیه افراد خانواده هم با آنها مثل آدمهای بزرگ رفتار می کنند.
خانواده های مسئله دار و آشفته در اثر ازدواجهای مسئله دار به وجود می آیند. در خانواده ها ی آشفته ارزش خود ، پایین ؛ ارتباط ، غیرمستقیم ؛ قاعده ها خشک و بی روح و ناسازگار و یکنواخت است و پیوند با اجتماع براساس ترس و آرام کردن خشم و سرزنش است .
در خانواده های آشفته و ناراحت ، جو منفی را خیلی سریع و آسان می توان احساس کرد. هر وقت در چنین خانواده ای باشیم به سرعت احسا س می کنیم که ناراحتیم . گاهی محیط آن چنان سرد است که گویی همه یخ زده اند ، فضا فوق العاده مؤدبانه است و بی حوصلگی به وضوح روشن و مشهود است .
زمانی دیگر احساس می کنیم که همه چیز به طور مداوم به دور خود می چرخد و سرگیجه می گیریم ونمی توانیم تعادلمان را بازیابیم . گاهی امکان دارد که نوعی حالت اعلام خطر احساس شود ، مانند آرامش قبل از طوفان ، و گاهی نیز هوا سرشار از رمز و راز است ، مانند محیط ستادهای جاسوسی.
واکنشهای اساسی
بیشتر افراد خانواده های پریشان دچار بیماری جسمی هستند. در واقع بدن آنان در برابر جوی غیر انسانی ، واکنشی انسانی نشان می دهد و بیان کننده ی وضع ناخوشایند آنان است .
بدنها شق و سفت یا دولا و خمیده است ؛ چهره ها عبوس و غمگین و مانند ماسک بی احساس به نظر می رسد؛ چشمها فرو افتاده است و نگاه ها از مردم می گریزد . بدیهی است که گوشها نمی شنوند ، صداها هم خشن و گوشخراش هستند.
نشانه دوستی در میان افراد خانواده کم است و همبستگی خانوادگی نوعی وظیفه است و افراد صرفاً تلاش می کنند یکدیگر را تحمل کنند. گهگاه افرادی در خانواده های پریشان مشاهده می شوند که سعی دارند با حرفهایشان جو موجود را سبک کنند ولی گفته هایشان به هدر می رود . در چنین مواقعی اغلب شوخی ها هم گزنده و طعنه آمیز و بی رحمانه اند. بزرگترها آنقدر سرگرم امر و نهی به فرزندان خود هستند که هرگز نمی فهمند اوکیست . در نتیجه فرزند هیچ گاه از پدر و مادر به عنوان دو انسان بهره مند نمی شود .
به طور کلی کودکان خانواده های آشفته تربیتی مسموم دارند. تربیت مسموم خشونتی است که به حقوق کودکان تجاوز می کند، این خشونت در کودک باقی می ماند و در بزرگسالی او ، به همین شکل به فرزندانش منتقل می شود.
در تربیت مسموم، اطاعت والاترین ارزشهاست . در ادامه ی اطاعت ، نظم و تربیت ، تمیز بودن و کنترل احساسات و آرزوها قرار دارد . کودک زمانی خوب است که آن طور که به او گفته اند و آموخته اند رفتار کند. کودک خوب ، سازگار و با ملاحظه وغیر خودخواه است و هرچه کمتر حرف بزند ، بهتراست .
در تربیت مسموم :
۱- بزرگترها ارباب کودک وابسته هستند.
۲- بزرگترها خدا گونه درباره خوب و بد تصمیم می گیرند.
۳- کودک مسئول خشم بزرگترهاست .
۴- پدر و مادر همیشه باید حمایت شوند.
۵- حق حیات کودک تهدیدی برای والدین مستبد است .
۶- اراده کودک باید در اسرع وقت سرکوب شود.
نمونه هایی از این باورها:
۱- بچه هاچون بچه هستند ، شایسته احترام نیستند.
۲- اطاعت ، بچه ها را قوی می کند.
۳- برآورده ساختن نیازهای کودک اشتباه است.
۴- جدی بودن با کودک و سرد برخورد کردن با او، او را برای زندگی آماده می کند.
۵- تشکر ظاهری بهتر از ناسپاسی صادقانه است.
۶- رفتار ظاهری مهمتر از خود واقعی است .
۷- پدر و مادر موجوداتی بی گناه و عاری از وسوسه هستند.
۸- همیشه حق با پدر ومادر است .
اغلب این باورها در ناخود آگاه وجود دارند و در شرایط استرس و بحران فعال می شوند . با توجه به مدارکی که موجود است هیتلر در کودکی مورد سوء استفاده و بد رفتاری جسمی و احساسی واقع شده بود . پدرش یک دیکتاتور به تمام معنا بود. گمان می رود که پدرش نیمه جهود و نامشروع بود و خشمش را روی فرزندانش پیاده می کرد. هیتلر دوران کودکی را برون ریزی کرد و میلیونها کلیمی بی گناه را قربانی نمود.
برون ریزی
اریک اریکسون معتقد است که هیتلرخشم گسسته میلیونها نوجوان را برانگیخت . او در هیئت رهبر گروه های جوان ظاهر شد تا خشم آنها را سازمان دهد. این خشم واکنش ناخودآگاه آنها در برابر طرز پرورش خود بود که در اسطوره ی ” نژاد برتر” متجلی شد. کلیمی های قربانی شده ، قربانیان آلمانیهای تحت ستم والدین پرخاشگر، مستبد و زورگو بودند. این ” برون ریزی ملی ” نتیجه منطقی یک زندگی خانوادگی مستبدانه بود که در آن یک یا دو نفر ، با نام پدر و مادر، همه قدرتها را در اختیار دارند و می توانند با فرزندان خود هرکاری که می خواهند بکنند. آنها را شلاق بزنند، توهین و مجازاتشان کنند، مورد تحقیر قرار دهند، برآنها سلطه برانند ، با آنها بدرفتاری و بی اعتنایی کنند. همه اینها در مفهوم تربیت مسموم انجام می گیرند.
باید توجه داشت که نظم و ترتیب بدون خود انگیختگی به اسارت منتهی می شود ؛ قانون و توجیه عقلی بدون عاطفه منجر به سردی مکانیکی می شود. ملاحظه کاری و تواضع ، بدون احساس آزادی و استقلال درونی ، مولد انسانهای خامی است که به راحتی تحت قیمومیت هر مقام و صاحب مقامی قرار می گیرد .
اختلالات وسواس ، کمال طلبی ، احساس عمیق حقارت ، ناشایستگی یا ناکامی و اختلال خود شیفتگی هم ناشی از شرم و خجالت است.
شرمساری یک خود ناپذیری تمام عیار است . شرمساری ، بیماری روح و تلخ ترین تجربه خود از خویشتن است، و مهم نیست که با شکل تحقیر یا ترسویی احساس شود یا به شکل ناکامی . شرمساری منبع اغلب روحیات مزاحم و ناخوشایندی است که زندگی انسان را انکار می کند. شرمساری با احساس گناه تفاوت دارد. احساس گناه می گوید : اشتباه کردم ، اما شرمساری می گوید : من خود اشتباه هستم . احساس گناه می گوید : عمل خلافی از من سرزده ، اما شرمساری می گوید : من خلاف هستم . احساس گناه می گوید : کارم درست نبوده ، اما شرمساری می گوید من نادرست هستم .
مقررات حاکم بر خانواده های ما ، با به حال خود واگذاشتن بچه ها ، در آنها ایجاد شرمساری می کند. به حال خود واگذار کردن فرزندان به اشکال زیر بروز می کند:
۱- رها کردن واقعی آنها ( ترک کردن فیزیکی ).
۲- دریغ کردن احساسات خود از فرزندان .
۳- بی توجهی به تأیید و تصدیق احساسات فرزندان .
۴- برآورده نساختن نیازهای رشد کودکان.
۵- سوء استفاده جسمانی ، جنسی ، احساسی و روحی از فرزندان.
۶- استفاده از بچه ها برای برآورده ساختن نیازهای ارضاء نشده .
۷- بچه را مسئول ازدواج خود معرفی کردن.
۸- پنهان کردن و انکار اسرار شرم آور خود از دیگران تا بچه ها مجبور شوند با حمایت از این موضوعات پنهانی ، تعادل و توازن خانواده را حفظ کنند.
۹- صرف وقت نکردن با فرزندان و بی توجهی به آنها.
ادامه دارد …
در قسمت بعد به این مطلب خواهیم پرداخت : تربیت مسموم ، پیام های سرنوشت ساز ، آزادی عمل و تأثیرات آن .
در قسمت دوم این مبحث ، به نقش خانواده های سهلگیر ، سختگیر و مقتدر پرداخته شد ، در این بخش با توضیح الگوها و رفتار والدین ، مطلب را پی می گیریم.
نظام باز و بسته خانوادگی
نظام خانوادگی را از جهت دیگر می توان به نظام ” باز و بسته ” تقسیم کرد.
در نظام باز خانوادگی
الف- سطح ارزش اعضاء خانواده بالاست و هر یک از اعضاء ارزش دیگری را درک می کند و به او احترام می گذارد.
ب – ارتباط اعضاء خانواده با یکدیگر صادقانه ، روشن و مستقیم است . از بیان مطالب ترسی ندارند و مقاصد خود را به وضوح بیان می کنند.
ج – قواعدی که حاکم بر خانواده است انسانی ، قابل انعطاف و تغییر ناپذیر است. هر یک از اعضاء خانواده می تواند آزادانه نیازها و خواست خود را بیان کند و پذیرای انتقاد سایرین باشد.
نظام بازخانوادگی محلی مناسب برای رشد اعضاء و تبادل نظر و بالندگی است. دراین خانواده هرفردی به تناسب توان واستعداد خود رشد می یابد و پیشرفت می کند.
در مقابل ، در نظام بسته خانوادگی
الف – ارزش اعضاء خانواده پایین است . هرکدام از اعضاء ، دیگری را تحقیر می کند و به او احترام نمی گذارد.
ب – ارتباط اعضای خانواده با یکدیگر غیر صادقانه و مبهم است. معمولاً اعضاء خانواده یکدیگر را سرزنش می کنند و مطالب را به صورتی پوشیده و به اصطلاح مبهم بیان می کنند.
ج – قواعد حاکم برخانواده غیر انسانی ، خشک و تغییرناپذیراست. هرکس در این خانواده به فکر خویش است و توجهی به نیازها و خواسته های سایر اعضاء ندارد .
در نظام بسته آشفتگی مشهود است. گرچه خانواده ها مشکلات خود را در قالب مشکل یکی از اعضاء و غالباً کودکان و نوجوانان بیان می دارند ولی باید مشکل را در ساخت خانواده و نظام آن و در شبکه ارتباطات خانوادگی جستجو کرد.
در خانواده هایی که مشکل دارند خانواده درست سازمان نیافته ، هر یک از اعضاء نقش خود را درست ایفا نمی کند ، دارای شبکه ارتباطی مناسبی نیست و پیامها به صورت صادقانه و روشن رد و بدل نمی شود.
لازم به ذکر است که شبکه ارتباطات فقط شامل پیام کلامی نمی شود. بلکه شامل کلمات ، وضعیت بدن ، اشارات وعلائم و حتی نحوه لباس پوشیدن و آراستگی ظاهر نیز هست .
بررسی ویژگی های خانواده سالم
در نظامهای سالم خانوادگی ، نقشها هم سالم هستند و فرزندان از رفتار پدر و مادر الگو می گیرند . پدر و مادر نقش آموزگاران را بازی می کنند، روی فرزندان خود وقت صرف می کنند ، به آنها توجه می نمایند و آنها را جهت می دهند.
در نظامهای سالم خانوادگی نقشها انعطاف پذیرند و دست به دست می شوند . حرکت آرام و آهسته است ، تبادل افکاربا یکدیگر دارند، روابط آنها با هم ملایم است . مادر ممکن است در یک زمان براساس اقتضا در نقش بلا گردان ظاهر شود و سپس ، این وظیفه به پدر و چندی بعد به فرزندان واگذارگردد.
خانواده سالم و موفق مجموعه ای است که در آن ، همه ی اعضاء موفق هستند وهمه ی مناسبات میان افراد آن روال طبیعی و موفقی دارد. اعضای این خانواده می توانند از قدرت های انسانی خود استفاده کنند. آنها از این قدرتها برای مشارکت و تعاون و ارضاء نیازهای فردی و جمعی خود استفاده می کنند. خانواده سالم خاک سالمی است که در آن افراد رشد سالم دارند و انسانها بالغ می شوند . البته رسیدن به این مهم مشمول نکات زیر است :
الف – خانواده ، واحدی برای رشد و بقاست.
ب – خانواده مکانی است که نیازهای احساسی و عاطفی همه اعضای خود را تأمین می کند ، از جمله ی این متغیرها می توان به تعادل میان استقلال و وابستگی اشاره کرد.
ج- خانواده سالم رشد و اعتلای همه اعضای خود، از جمله پدر و مادر را در نظر می گیرد.
د- خانواده مکانی است که درآن عزت نفس ایجاد می شود.
هـ – خانواده ، واحد مهمی در اجتماع است و برای جامعه ای که قصد دوام دارد حائز اهمیت است .
و – خانواده خاکی حاصلخیز برای پرورش انسانها ی بالغ است .
انسان بالغ کسی است که تفاوت میان خود و دیگران را درک می کند و از هویت برخوردار است . شخصی با این خصوصیات می تواند بی آنکه به خانواده خود متصل باشد با آنها روابط معنی دار ایجاد کند.
مقررات در خانواده های موفق روشن است . زن و شوهر از تفاوت های رفتاری ، ارتباطی و نگرش خانواده های خود آگاهند و آنها را بدون تعصب و بی آنکه به درست بودن یا نبودن آن کاری داشته باشند می پذیرند و متفاوت بودن آنها را تصدیق می کنند . زن و شوهر هر کدام در جهت یافتن راه حل های مسالمت آمیز قدم برمی دارند. البته این هرگز به معنای آن نیست که تضاد و اختلافی میان آنها بروز نمی کند. ظرفیت قبول تفاوت و مواجهه ی منطقی با تضاد ها و اختلافها نشانه ی صمیمت و نشانه ی خانواده سالم است ، اختلاف سالم چنانچه مورد استفاده درست قرار گیرد، مفید و سازنده است . در یک ازدواج موفق ، زن و شوهر متعهدند که بر سر تفاوت های خود به توافق برسند . در تضاد واختلاف باقی نمی مانند و به این هم تن نمی دهند که با هم بحث و مخالفت نکنند. به جای آن برای مصالحه و صمیمت تلاش می کنند. باهم گفتگو کردن بخشی ازتماس ومصالحه است . زوجهای موفق هم باهم درگیر می شوند؛ اما با اختلافات خود برخورد منصفانه می کنند.
چگونه می توان در برابر اختلافات برخورد منصفانه داشت؟
۱- جرئت داشتن به جای پرخاشگری
۲- توجه به زمان اکنون و اجتناب از مراجعه به سوابق امر
۳- اجتناب از پرگویی و نپرداختن به جزئیات
۴- اجتناب از داوری
۵- صداقت داشتن و توجیه واقعیت ها به جای کمال طلبی
۶- اجتناب از سرزنش
۷- گوش کردن پویا
۸- پرداختن به یک موضوع بخصوص در هر زمان
۹- توجه به راه حل به جای تلاش برای اثبات نظریه خود.
در خانواده موفق مقررات پنهان ، مطرح و بررسی می شود. آنچه مطرح ناشدنی باقی می ماند بسیار جزئی است. در این شرایط فرزندان خانواده تحت تأثیر باورهای ناگفته ی پدر و مادر آسیب نمی بینند.
در یک رابطه ی زناشویی سالم ، اتصال و وابستگی به دلیل میل است و نه صرفاً از روی نیاز، در این شرایط هر کدام در جهت و جانب کامل شدن کم و بیش درحرکتند . زن و شوهری که از کامل بودن یکدیگر حمایت و حراست می کنند به هم می پیوندند و رشد می کنند. هر کدام با کم کردن کنترل ، انتقاد ، سرزنش و داوری به رشد دیگری کمک می کند. در خانواده های زنده و بالنده ، به طورمداوم شاهد الگوهای متفاوتی هستیم . ارتباط ها مستقیم ، واضح ، صریح و صمیمانه است . قاعده ها قابل انعطاف ، انسانی ، مقتضی و دستخوش تغییراست و پیوند با اجتماع نیز بارز و امید بخش می باشد.
اصول قانون اساسی در مورد خانواده درایجاد بنیادهای اجتماعی اسلامی ، نیروهای انسانی که تاکنون درخدمت استثمار همهجانبه خارجی بودند هویتاصلی وحقوقی انسانی خود راباز مییابند ودراین بازیابی طبیعی است که زنان به دلیل ستم بیشتری که تاکنون از نظام طاغوتی متحمل شدهاند استیفای حقوق آنان بیشتر خواهد بود . خانواده واحد بنیادین جامعه و کانون اصلی رشد وتعالی انسان است و توافق عقیدتی و آرمانی درتشکیل خانواده که زمینهساز اصلی حرکت تکاملی و رشدیابنده انسان است اصل اساسی بوده و فراهم کردن امکانات جهت نیل به این مقصود از وظایف حکومتاسلامی است . زن در چنین برداشتی از واحد خانواده ، از حالت « شیئی بودن » و یا « ابزار کار بودن » در خدمت اشاعه مصرفزدگی و استثمار ، خارج شده و ضمن بازیافتن و ظیفه خطیر و پرارج مادری در پرورش انسانهای مکتبی پیشآهنگ و خود همرزم مردان در میدانهای فعال حیات میباشد ودرنتیجه پذیرای مسئولتی خطیرتر ودر دیدگاه اسلامی برخوردار از ارزش و کرامتی والاتر خواهد بود . •اصلدهم : از آنجا که خانواده واحد بنیادی جامعهاسلامی است ، همه قوانین و مقررات و برنامهریزیهای مربوط باید در جهت آسان کردن تشکیل خانواده ، پاسداری از قداست آن واستواری روابط خانوادگی برپایه حقوق واخلاق اسلامی باشد. •اصلبیستم : همهی افراد ملت اعم از زن ومرد یکسان در حمایت قانون دارند وازهمهی حقوقانسانی ، سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی وفرهنگی با رعایت موازین اسلامی برخوردارند . •اصلبیستویکم : دولت موظف است حقوق زن را در تمام جهات با رعایت موازین اسلامی تضمین نماید وامور زیر را انجام دهد : ۱٫ایجاد زمینههای مساعد برای رشد شخصیت زن واحیای حقوق مادی و معنوی او . ۲٫حمایت مادران ، بالخصوص در دوران بارداری و حضانت فرزند ، وحمایت از کودکان بیسرپرست ۳٫ایجاد دادگاه صالح برای حفظ کیان و بقای خانواده ۴٫ایجاد بیمهی خاص بیوگان وزنان سالخورده وبیسرپرست ۵٫اعطای قیمومیت فرزندان به مادران شایسته درجهت غبطه آنها درصورت نبودن ولیشرعی . « کلیاتی راجع به دعاوی خانوادگی » •الف : مقدمه دعوی ، عبارت است از حقی که مورد تجاوز ، تعدی ، انکار ، تردید یا تکذیب شخص دیگری واقع میشود و پس از بروز اختلاف در مراجع ذیصلاح قضایی مطرح میگردد.برای اینکه دعوایی دردادگاه صالح طرح گردد ، ابتدا باید مشخص گردد که دعوی ماهیت کیفری دارد یا حقوقی .اگر ماهیت دعوی کیفری باشد ، بدین معنی است که مشتکیعنه ( متهم ) مرتکب جرم گردیده است . تعریف جرم به موجب ماده ۲ قانون مجازاتاسلامی مصوب ۸/۵/۱۳۷۰ عبارت است از : « هرفعل یا نرکفعلی که درقانون برای آن مجازات تعیین شده باشد جرم محسوب میشود. » وبه موجب ماده ۳ همین قانون : « قوانین جزایی درباره کلیه کسانی که در قلمرو حاکمیت زمینی ، دریایی وهوایی جمهوریاسلامیایران مرتکب جرم شوند اعمال میگردد ، مگر انکه بهموجب قانون ترتیب دیگری مقرر شده باشد . » لکن اگر منظور از طرح دعوی مطالبه حق باشد ، ماهیت دعوی حقوقی میباشد . مانند وصول مهریه ، استردادجهیزیه ، درخواست حضانت طفل ، ثبتواقعه ازدواج ویا سایر مسایل دیگری ازاین قبیل . درحال حاضر دادگاههای عمومی مستقر در مجتمعهای قضایی تهران ویا مستقر در ادارات دادگستری شهرستانها ، مراجع رسیدگی به دعاوی کیفری یا حقوقی میباشند وازطرفی به موجب قانون : « اختصاص تعدادی از دادگاههای موجود به موضوع اصل (۲۱) قانوناساسی ( دادگاه خانواده ) مصوب ۸/۵/۱۳۷۶ مجلسشورایاسلامی ، مقرر گردیده که : « تعدادی از شعب دادگاههای عمومی تحتعنوان « دادگاه خانواده » برای رسیدگی به دعاوی خانوادگی با صلاحیت رسیدگی به دعاوی مربوط به ۱٫نکاح موقت ودایم ۲٫طلاق وفسخ نکاح وبذلمدت وانقضای مدت ۳٫مهریه ۴٫جهیزیه ۵٫اجرتالمثل ونحله ایام زوجیت ۶٫نفقه معوقه و جاریه زوجه واقربای واجبالنفقه ۷٫حضانت وملاقات اطفال ۸٫نسب ۹٫نشور وتمکین ۱۰٫نصب قیم وناظر وقیم امین وعزل آنها ۱۱٫حکم رشد ۱۲٫ازدواج مجدد ۱۳٫شرایط ضمن عقد اختصاص یافته است . » •ب) تعریف دعاوی خانوادگی دعاوی خانوادگی برحسب تعریف مندرج در ماده ۲ قانون حمایت خانواده مصوب ۱۵ بهمن ماده ۱۳۵۳ عبارتند از : « دعاوی مدنی بین هریک از زن وشوهر و فرزندان وجد پدری و وصی وقیم که از حقوق وتکالیف مقرر در کتاب هفتم درنکاح وطلاق ( منجمله دعاوی مربوط به جهیزیه و مهریه ) وکتاب هشتم در اولاد و کتاب نهم در خانواده و کتاب دهم درحجر وقیمومیت قانون مدنی ، همچنین از مواد ۱۰۰۵ ، ۱۰۰۶ ، ۱۰۲۸ ، ۱۰۲۹ و ۱۰۳۰ قانون مذکور ومواد مربوط درقانون امورحسبی ( شامل رسیدگی به موارد : درخواست تسلیم اموال غایب به ورثه ، درخواست حکم موت فرضی ، درخواست پژوهش از رد درخواست حکم موتفرضی ، درخواست مهر و موم ترکه ، درخواست برداشت مهر ومومترکه ، درخواست تحریر ترکه ، درخواست تصفیه ترکه ، درخواست تقسیم ترکه ، درخواست تصدیق انحصار وراثت ) میباشند و « جرایم برضدحقوق و تکالیف خانوادگی » نیز برحسب تعاریف مندرج در فصل نوزدهم از کتاب پنجم قانون مجازاتاسلامی ( تعزیرات ) در مواد ۶۴۲ الی ۶۴۷ قانون مذکور بهطور مشروح بیان گردیده است. ضمن آنکه باید دانست که به موجب ماده ۵ قانون مدنی ، « کلیه سکنه ایران اعم از اتباعداخله و خارجه » مطیع قوانین ایران خواهند بود ، مگر در مواردی که قانون استثناء کرده باشد و همچنین بهموجب ماده ۶ همین قانون : « قوانین مربوط به احوال شخصیه ازقبیل نکاح و طلاق واهلیت اشخاص و ارث درمورد کلیه اتباع ایران ولو اینکه مقیم در خارج باشند مجری خواهد بود . » وبهموجب ماده ۷ قانون مدنی : « اتباعخارجه مقیم در خاک ایران از حیث مسایل مربوط به احوال شخصیه و اهلیت خود و همچنین از حیث حقوق ارثیه درحدود معاهدات ، مطیع قوانین و مقررات دولت متبوع خود خواهند بود. » •ج) طریقه طرح دعوی حقوقی مربوط به اختلافات خانوادگی آن تعداد از دعاوی خانوادگی که ذاتاً ماهیت حقوقی دارند ، یعنی منظور ازطرح دعوی ، مطالبه حقی باشد مانند وصول مهریه ، استرداد جهیزیه ، درخواست حضانت طفل یا صدور گواهی عدم امکان سازش و … دعاوی حقوقی خانوادگی نامیده میشوند. دراینگونه دعاوی ، مدعی یا ( خواهان ) کسی است که مطالبه حقی را از دادگاه درخواست مینماید وطرف مقابل او مدعیعلیه یا ( خوانده ) است که به دادگاه احضار میگردد. برحسب ماده ۱ آییننامهی اجرایی قانون حمایت خانواده : « اقامهدعوی و تقاضای رسیدگی و اقدام در امور موضوع قانون حمایت خانواده بهطور شفاهی یا بهوسیله درخواست کتبی بهعمل میآید . » وبهموجب ماده ۳ همین آییننامه : « تنظیم درخواست دراوراق چاپی مخصوص ، الزامی نیست ولی باید در دو نسخه تنظیم و یک نسخه آن درپرونده امر ضبط شده ونسخه دیگر برای طرف فرستاده شود. » لکن عموماً دادگاهها برای دعاوی حقوقی خانوادگی فرم « دادخواست به دادگاه عمومی » را میپذیرند. برطبق ماده ۷۰ قانون آییندادرسی مدنی : « شروع به رسیدگی در دادگاههای دادگستری محتاج به تقدیم دادخواست است. » وبرطبق ماده ۷۱ همین قانون : « دادخواست باید به زبان فارسی و بر روی برگهای چاپی مخصوص نوشته شود ، … فرمهای دادخواست در مراجع قضایی ( مجتمعهای قضایی تهران یا ادارات دادگستری شهرستانها ) دربخش فروش اوراق قضایی آن سازمان بهفروش میرسد. همچنین بهموجب ماده ۷۷ قانون آییندادرسی مدنی : « دادخواست وکلیه برگهای پیوست به آن باید در دونسخه ودرصورت تعدد مدعی علیه به عده آنها بهعلاوه یک نسخه باشد. » وبه موجب ماده ۷۶ همین قانون : اگر دادخواست توسط وکیل داده شده باشد ، باید وکالتنامه و وکیل ودر صورتیکه دادخواست را قیم داده باشد ، رونوشت گواهی شده قیمنامه وبهطور کلی رونوشت سندی که مثبت سمت دادخواست دهنده است نیز باید پیوست دادخواست شود و نام ومشخصات وکیل یا قیم بایستی درجلوی آن قسمت از دادخواست که نوشته شده « وکیل یا نماینده قانونی » نوشته شود . همچنین بهموجب ماده ۷۴ همین قانون : « مدعی باید رونوشت یا عکس یا گراور اسناد خود را پیوست دادخواست کند . رونوشت یا عکس یا گراور باید خوانا ومطابقت آن با اصل گواهی شده باشد . » معمولاً برای گواهی با اصل کردن مدارکی که باید پیوست دادخواست گردد ، مدعی باید از اصل مدارک خود تعداد دوبرگ و چنانچه مدعیعلیه بیشتر از یکنفر باشد ( بهتعداد آنها بهعلاوه یک نسخه ) کپی تهیه نموده ، ابتدا به قسمت نقش تمبر مرجعقضایی مربوطه مراجعه وبا پرداخت هزینه تمبرقانونی ابتدا فتوکپیها را نقش تمبر نموده وسپس کپیهای نقشتمبر شده را همراه با با اصل مدارک به اتاق تطبیق اصل مدارک با کپیهای نقتمبر شده برده و آنها را به متصدی مربوطه تسلیم نماید تا کپیهای مذکور توسط مسئول مربوطه مهر وامضاء شود. آنگاه به هربرگ دادخواست خود باید کپیهای برابر اصل شده مستندات خود را که درقسمت « دلایل ومنظمات دادخواست » به آنها اشاره نموده است ، ضمیمه دادخواست نموده وچنانچه دادخواست درچند صفحه تنظیم شده باشد پس از امضاء تمامی صفحات دادخواست آنها را به قسمت نقشتمبر مرجع قضایی مربوطه برده و پس از پرداخت « هزینه دادرسی » کلیه مدارک مربوط به طرح دعوی خود را که شامل ( دادخواست تمبرشده و ضمایم برابراصلشده ) آنها میباشد تحویل دفتر ثبت دادخواستهای مرجعقضایی مربوطه مینماید وشمارهای دریافت میدارد پس از چندروز به همان مرجع مراجعه و شماره خود را اعلام و شعبه رسیدگی کننده به دادخواست به او ابلاغ میگردد و درصورتیکه ایرادی متوجه دادخواست و ضمایم ان نباشد سیر رسیدگی قضایی بهوسیلهی ابلاغ اوراق قضایی ( اخطاریه ) به خواهان وخوانده شروع خواهد گردید . نکات مهم : ۱٫دادگاه صالح برای رسیدگی قضایی ، دادگاه محل اقامت قانونی « خوانده » میباشد . ۲٫شرایط اساسی ومهم ذیل برای طرح واقامه یک دعوی ب : ذینفع بودن خواهان§ الف : وجودحق منجز §حقوقی خانوادگی ضروری میباشد : ج : ذیسمت بودن خواهان دعوی ( خواهان ممکن است اصیل دعوی باشد یا وکیل§دعوی د : اهلیت داشتن خواهان§یا ولی یا وصی یا قیم یا نماینده قانونی خواهان باشد ) و : دعوی قبلاً رسیدگی ومنجر به صدور§ ه : توجه دعوی نسبت به خوانده §دعوی ز : خواسته وبهای آن باید در دادخواست تعیین گردد ، مگر§حکم قطعی نشده باشد . آنکه تعیین بهاء ممکن نبوده و یا خواسته مالی نباشد . ۳٫درصورتی که اسنادی لازم است به دادخواست ضمیمه گردد به زبان فارسی نباشد ، باید علاوه بر رونوشت گواهیشده سند ، ترجمهی گواهی شدهی آن نیز پیوست دادخواست گردد. ۴٫دادخواست وضمایم آن چنانچه بدون ایراد ، تسلیم دفتر دادگاه شود قبل از جلسهی رسیدگی ، نسخهی ثانی آن وضمایم مربوطه ازطرف دادگاه برای خوانده دعوی ارسال خواهد گردید . توجه : دربعضی از دعاوی حقوقی خانوادگی مناسب است تا خواهان قبلاً اظهارنامهای را که مرتبط با موضوع خواسته باشد برای خوانده ارسال نماید ، برحسب مفاد مادهی ۷۰۹ قانون آییندادرسی مدنی : « هرکس میتواند قبل از تقدیم دادخواست به دادگاههای دادگستری حق خود را بهوسیلهی « اظهارنامه » از طرف مطالبه نماید ، مشروط براینکه موعد مطالبه رسیده باشد … » اوراق اظهارنامه را نیز میتوان مانند اوراق دادخواست از دفتر فروش اوراق قضایی مجتمعقضایی در تهران یا ادارات دادگستری شهرستانها تهیه نمود وپس از تکمیل وانجام نقش تمبر روی آن ، به اتاق دریافت وثبتاظهارنامهها در مرجعقضایی تسلیم نماید تا از طریق دادگستری به مخاطب اظهارنامه ابلاغ گردد . دقت : مصلحت است که درضمن تقدیم دادخواست ویا قبل از دتقدیم دادخواست مبنی بر مطالبهی مالی ، اقدام به تقاضای صدور « قرار تأمین خواسته » نمود . ماده ۲۲۵ قانون آییندادرسی دراین رابطه بیان میدارد : مدعی میتواند قبل از تقدیم دادخواست یا ضمن دادخواست راجع به اصل دعوی ویا درجریان دادرسی ودرموارد زیر از دادگاه درخواست تأمین خواسته نماید ودادگاه مکلف به قبول آن است . ۱٫دعوی مستند به سند رسمی باشد . ۲٫خواسته درمعرض تضییع یا تفریط باشد. ۳٫مدعی خسارتی را که ممکن است برطرف مقابل وارد آید نقداً به صندوق دادگاه بپردازد . تعیین میزان خسارت بهنظر دادگاهی است که درخواست تأمین را پذیرفته است ، درصورتیکه قرار تأمین اجرا شده و مدعی دراصل دعوی به موجب رأی نهایی محکوم به بیحقی شده ، وجه تودیع شده بابت خسارت تأمین ، به محکومله پرداخت میشود . ۴٫درسایر موارد که به موجب قانون مخصوص دادگاه مکلف به قبول دادخواست تأمین باشد . •د) طریقهی طرح دعوی کیفری درارتباط با جرایم برضد حقوق و تکالیف خانوادگی ویا سایر جرایم درارتباط با قانون مجازاتاسلامی ( تعزیرات ) که دراختلافات خانوادگی نیز ممکن است بروز نماید . پروندههای جزایی براساس شکایت شاکی تشکیل میگردد ، کسی که شکایت نموده شاکی و کسی که علیه او طرح شکایت شده است را مشتکیعنه میگویند. برطبق اصل ۳۷ قانوناساسی اصل برائت است و هیچکس از نظر قانون مجرم شناخته نمیشود مگر اینکه جرم او در دادگاه صالح ثابت گردد . همچنین به موجب اصل ۱۶۶ قانون اساسی : احکام دادگاهها باید مستدل و مستند به مواد قانون و اصول باشد که براساس آن حکم صادر شده باشد . وبه موجب اصل ۱۶۹ قانون اساسی : هیچ فعل یا ترکفعلی به استناد قانونی که بعداز آن وضع شده است جرم محسوب نمیشود. بنابر اصول فوق روشن است که مشتکیعنه درصورتی مجازات خواهد گردید که مرتکب جرم شده باشد و طبق دلایل شرعی وقانونی انجام فعل مجرمانه توسط وی در محکمهی صالح ثابت گردد. شکوائیه باید چگونه باشد ؟ شاکی یا مدعیخصوصی میتواند شخصاً ویا توسط وکیل شکایت کند شاکی بایستی در شکوائیهای که تهیه مینماید نامونامخانوادگی و نام پدر و آدرس خود و مشخصات دقیق مشتکیعنه و آدرس او را اعلام نماید. موضوع شکایت باید بهطور واضح وروشن در متن شکوائیه نوشته شود . شکایت باید دارای تاریخ باشد و همچنین ، محل وقوع جرم ، نحوهی انجام جرم ، میزان خسارت وضرر وزیان وارده نیز بایستی در شکوائیه مشخص شود . همچنین چنانچه در متن شکایت به عنوان دلیل ، از شاهد ذکر شده باشد بایستی نام وآدرس گواهان نیز مشخص گردد واسناد ومدارکی هم که در رابطه با موضوع شکایت وجود دارد ، کپی برابراصل شده آنها را بایستی ضمیمهی شکایت نماید . شکوائیه بایستی خطاب به سرپرست مجتمع قضایی محل خوانده « در تهران » و یا خطاب به رئیس دادگستری شهرستان محل خوانده نوشته شود وبایستی آن را روی کاغذ معمولی وپس از نقش تمبر لازم روی آن « که دراتاق نقشتمبر دادگستری انجام میشود » آن را به مرجع قبول شکایت دادگستری محل « دایرهی ارجاع شکوائیه » ارایه نماید تا بهوسیلهی مقام قضایی دستور تحقیقات روی آن صادر شود .
اشاره
خانواده از ابتدای تاریخ تاکنون، به عنون اصلیترین نهاد اجتماعی، زیربنای جوامع و خاستگاه فرهنگها، تمدنها و تاریخ بشر بوده است. پرداختن به این بنای مقدس و بنیادین و هدایت آن به جایگاه واقعی اش، همواره سبب اصلاح خانواده بزرگ انسانی و غفلت از آن، موجب دور شدن بشر از حیات حقیقی و سقوط به ورطه نابودی بوده است. اسلام به عنوان مکتبی انسانساز، بیشترین توجه را به والایی خانواده دارد. از این رو، این نهاد مقدس را کانون تربیت میشمرد. نیکبختی و بدبختی جامعه انسانی را نیز به صلاح و فساد این بنا وابسته میداند و هدف از تشکیل خانواده را تأمین نیازهای عاطفی و معنوی انسان از جمله دستیابی به آرامش برمیشمارد.
کارکرد و جایگاه خانه در قرآن
واژه ی بیت به معنای خانه ، هفتاد و یک بار با مشتقات آن در صیغه های بیت و جمع آن بیوت در قرآن کریم آمده است . این کلمات در دوازده مورد با مصداق بیت الله، یعنی کعبه (خانه خدا ) ، دو مورد برای بیت عتیق ، دومورد بیت معمور و باقی به معنای خانه همان محیط مخصوص زندگی خانواده ، آمده است .
با نظر به آیات الهی و پرداختن آیات متعددی در قرآن به کلمه بیت ، چنین به دست می آید که این مکان مسقف محدود که محل اجتماع و زیست جمعی بشر و اولین محیط رشد و پرورش است ، مورد عنایت حق بوده و بر حسب کارایی وجایگاهش درحیات انسانی ، از اهمیت بسزایی برخوردار است . د راینجا به بعضی از این موارد اشاره می شود :
محل تسکین:
اولین کارکرد خانه ، تامین آرامش جسم و تسکین جان اعضای آن است که البته مرهون امنیت همه جانبه ی این محیط برای اعضاست . فضای محدود و امن خانه ، حریمی برای ابراز احساسات بیان اسرار ، ارضای غرایز و تامین نیازهای جسمی و روحی انسان است . این سکونت و امنیت را خداوند به خود نسبت می دهد و می فرماید : و الله جعل لکم من بیوتکم سکنا : خداوند از خانه های شما محل سکونت و آرامش برایتان قرار داد.[۱] واژه سکن به معنای هر چیزی است که انسان به وسیله ی آن تسکین یابد .[۲] انسان علاوه بر نیاز به سکونت در خانه ، به محلی برای تسکین آلام روحی ، رها شدن از برخی قیودات اجتماعی ، استراحت به نحو دلخواه ، خلوت کردن و راز و نیاز با خدا و محرمان نیاز دارد . اگر خانه تامین کننده این نیازها نباشد ، مسکن نخواهد بود.
محل ذکر و تلاوت آیات الهی:
واذکرن ما یتلی فی بیوتکن من آیات الله و الحکمه
به یاد آورید آنچه در خانه هایتان از آیات و حکمت تلاوت شده است.۳
آیه خطاب به همسران پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) است و نکاتی از آن برداشت می شود :
فضایلی که از خانه و خانواده نصیب انسان می شود ، ارزشمند است و باید برای به کار گیری در زندگی حفظ شود .
خانواده ی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) الگوئی برای همه خانواده ها است ؛ لذا باید بیش از دیگران مراقب امتثال اوامر الهی باشند . هر فرد باید حافظ شئون ، موقعیت و آبروی خانواده خود باشد .
محیط آرام و مانوس خانه ، آن را مکانی مورد احترام و عنایت قرار داده است ؛ اما چنان چه این محل معبدی برای بندگی و ذکر حق واقع شود ، خداوند آن را رفیع وعظیم می گرداند ، چنانکه خطاب به رسول گرامیش می فرماید : فی بیوت اذن الله ان ترفع و یذکر فیها اسمه یسبح له فیها بالغدو والاصال[۳]
رفعت و علو حقیقی خاص خداوند متعال است ؛ خانه ای که مسجد خداوند ومحل تسبیح اوباشد،نیز عظیم و رفیع است .
آنچه از آیه فوق و تفسیر مرحوم علامه طباطبائی (المیزان) استفاده می شود ، این است که اگر خانه از هر پلیدی و لوثی منزه بماند و به ذکر خدا و عبادت او مزین شود ، رفعت می یابد و از یک چهار دیواری سرد و بی روح خارج می شود و هر چه صبغه ی الهی و معنویش بیشتر شود ، مقامی رفیع تر که مصداق کامل آن کعبه، خانه ی خدااست .[۴]
محل رابطه ای قدسی:
فاذا دخلتم بیوتا فسلموا علی انفسکم تحیه من عندالله مبارکه طیبه[۵]
مقصود از سلام کردن بر خود ، سلام بر اهل خانه است و اگر در اینجا نفرمود : بر اهل آن سلام کنید ، خواست یگانگی مسلمانان با یکدیگر را برساند ؛ چون همه انسانند وخدا همه را از یک مرد و زن خلق کرده است. علاوه بر این،همه مومنندوایمان،ایشان را جمع کرده،چون قوی تر از وهم و هر عامل دیگری برای یگانگی است .خداوند می فرماید : بر اهل خانه سلام کنید ؛ از آنجا که سلام بیان تحیتی مبارک از نزد پروردگار است ، عالی ترین ایجاد رابطه میان اعضای خانواده آن است که با تحیت و سلام بر یکدیگر برخورد کنند و یاد خدا میان آنان باشد . این رابطه قدسی اگر درخانه برقرار شود ، به طور قطع به جامعه نیز کشانده خواهد شد .پس حقیقت سلام ، گسترش امنیت و سلامتی در میان انسان هاست .
لزوم حفظ حریم خانه:
از نظر قرآن ، خانه در مقام و جایگاه بالایی قرار دارد ؛ به قدری که حفظ حریم آن بر همگان توصیه شده است . خداوند متعال می فرماید : یا ایها الذین امنوا لا تدخلوا بیوتا غیر بیوتکم حتی تستانسوا و تسلموا[۶]
حصر در آیه مذکور به این معناست که خداوند ورود به خانه ی غیر را بدون اذن و سلام ممنوع می کند . حرمت این حریم را مقدس می دارد و ضرورت حاکمیت یک فرهنگ صحیح و صمیمی را در برخورد با اهل خانه بیان می کند و می آموزد که اهل بیت باید درروابط با یکدیگر ، علاوه بر رعایت همه ی شئون انسانی در برخوردشان ، از راه تکلم که نزدیک ترین و شایع ترین ارتباط است ، نیز این یگانگی را بیان کنند و سلام واژه ای است که این پیام را دارد ؛ علاوه بر آنکه آرزوی سلامت و امنیت از جانب سلام کننده را ابلاغ می کند . از عدی بن ثبات روایت است : زنی انصاریه به نزد رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) آمد و عرض کرد : من درخانه خویش گاه گاه در شرایطی هستم که نمی خواهم هیچ کس مرا ببیند ، در این حال اگر پدر ، فرزند یا مردی از خویشان من وارد شوند ، چه کنم ؟ در جواب، آیه فوق فرو فرستاده شد
تستانسوا یعنی تستاذنوا گفته شده است که استیناس طلب انس است[۷] و به این معنی است که در هیچ خانه ای که ملک شما نیست وارد نشوید تا مطمئن شوید فردی در آن است و آنگاه اجازه بخواهید . ابن عباس گفت : در این آیه تقدیم و تاخر است ؛ یعنی حتی تسلموا و تستاذنوا ، یعنی حتی تقولوا السلام علیکم ، ادخل ؛ سلام مستحب است و استیذان واجب [۸] در آیه ۲۸ از سوره ی میارکه ی نور نیز ، ورود به هر خانه ای مشروط به اجازه یافتن از سوی صاحب خانه شده است . فان لم تجدوا فیها احداً فلا تدخلو ها حتی یوذن لکم [۹] اگر درخانه کسی را نیافتید ، تا اجازه دریافت نکرده اید ، واردنشوید .
علاوه بر این حکم عمومی ، در آیه ۵۳ از سوره احزاب نیز ورود به خانه پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) بدون اذن منع شده است : یا ایها الذین امنوا لا تدخلوا بیوت النبی الا ان یوذن لکم
ای ایمان آورندگان به خانه پیامبرواردنشوید مگر آنکه به شما اجازه دهد.
اهمیت خانواده در دوران کودکی
نوزاد، نخستین تعامل خود با محیط را در خانواده آغاز میکند. در این کانون اولیه، نخستین اثرگذاری و اثرپذیری آغاز میشود و کودک اندک اندک در فرآیند رشداجتماعی قرار میگیرد. به نظر روانشناسان، سالهای اولیه کودکی، در رشد شخصیت و آینده او نقشی بسزا دارد. بیشتر شناختهای کودک از خود، اطرافیان و محیط نیز در این دوران شکل میگیرد. میزان سلامت جسمانی و روانی کودک، بسته به ارتباطی است که خانواده با وی دارد و اینکه تا چه حد تلاش میکند نیازهای او را برآورده سازد. کودکانی که در این سالها از نظر عاطفی و امنیتی در خانواده تأمین نمیشوند، به انواع سختیها دچار میگردند. مشکل این کودکان، بیشتر با شیطنتها، دروغگوییها و حرف نشنیدنهای ساده آغاز میشود و با توجه به وضع نابسامان خانواده، به بزهکاریها و جنایتهای دوران بزرگسالی میانجامد.
اهمیت خانواده در دوران نوجوانی
ویژگی مهم دوران نوجوانی، استقلالطلبی نوجوان است. او میخواهد به شیوهای، رشد و استقلال خود را به خانواده ثابت کند. بر این اساس، فاصله میان خود و خانواده را بیشتر میکند و به گروه همسالان نزدیک میشود. در صورتی که خانواده در این دوران با کارکردهای اساسی خود آشنا نباشد و ویژگیهای دوران نوجوانی را نشناسد، کارکرد تربیتی درستی نخواهد داشت. چه بسا رفتارهای نادرست اعضای خانواده و فضای نامناسب آن، نوجوان را بیشتر از این محیط دور سازد .
عوامل امنیت و ثبات خانواده
رشته حیات خانواده باید چنان استوار باشد که هیچ عاملی نتواند آن را از هم بگسلد. برای حفظ خانواده از فروپاشی باید از همان آغاز مراقب بود و کنترلهای لازم را انجام داد. عواملی که سبب حفظ خانواده از خطر و آلودگیها میشود، بسیار و متنوع است؛ زیرا بخشی از آنها به خود زن و مرد، بعضی به اجتماع و برخی نیز به دولت و حکومت برمیگردد. عواملی چون پاکی، تقوا، حفظ عفت، رعایت حقوق، شرکت در غم و شادی یکدیگر، وجود فرزند، محدود کردن خواستهها، تحمل یکدیگر، پاکی مردم، نظارت اجتماعی، کنترل عوامل مزاحم، کنترل مراکز فساد، اجرای قوانین، ارشاد عمومی، تشویق به ازدواج، آسانسازی ازدواج، دادن امتیاز شغلی به متأهلها و کنترل مسئله طلاق، همگی میتوانددر حفظ و ثبات حیات خانواده مؤثر باشد .
تعریف خانواده از منظر قرآن
اهمیت خانواده و نقش آن درجامعه بشرى از رهاورد تأمل و تفکر در دو بعد وجودی انسان آشکار مى گردد. خانواده یک واحد اجتماعى است که هدف از آن در نگاه قرآن, تأمین سلامت روانى براى سه دسته است; زن و شوهر, پدر و مادر و فرزندان. همچنین هدف, ایجاد آمادگى براى برخورد و رویارویى با پدیده هاى اجتماعى است. در آیه ۷۴ سوره فرقان مى خوانیم:(والذین یقولون ربّنا هب لنا من أزواجنا قرّة أعین و اجعلنا للمتقین إماماً)و کسانى که مى گویند خداى ما ما را از همسران مان نور چشمان ببخش و ما را رهبر پرهیزکاران گردان.این آیه بر اهمیت خانواده و پیش آهنگى آن در تشکیل جامعه نمونه انسانى اشاره دارد, چنان که پیوندهاى سالم و درخشان خانوادگى را ایده آل پرهیزکاران معرفى مى کند. در درون واحد اجتماعى خانواده پدر و مادر از آغاز تولد کودکان به عنوان الگو براى آنان مطرح هستند, نقش و معناى اهمیت خانواده در بهسازى وضعیت بشر نیز در همین واقعیت نهفته است. در نگاه پیشوایان دین, باورها, چگونگى زندگى, عادتها, تمایلات و اهداف والدین از مهم ترین عوامل تأثیرگذار بر کودکان هستند. بنابراین نوع رفتار والدین در هماهنگ سازى خواستها و تمایلات خودشان از یک سو و تمایلات خانوادگى و اجتماعى از سوى دیگر و همچنین تلاش پیوسته آنان براى تأمین رفاه و سلامتى روانى خانواده و نوع برخوردشان با وظایف دینى و اجتماعى از عوامل ایجاد هسته تعاون و همکارى اجتماعى در کودک شمرده مى شوند. ارزش خانواده پیش از هر چیز بر پایه مودّت و دوستى بین اعضاى آن استوار است;اعضایى که انجام حقوق متقابل, آنان را در کنار یکدیگر نگاه داشته است و اگر این جریان بر اساس دوستى و تفاهم و برکنار از منیّت ها ادامه یابد به کمال انسانى مورد انتظار خواهد انجامید. از نگاه قرآن, خانواده, مدرسه محبت و دوستى است; در آیه ۲۱ سوره روم آمده است: (و من آیاته أن خلق لکم من أنفسکم أزواجاً لتسکنوا الیها و جعل بینکم مودّة و رحمة إنّ فى ذلک لآیات لقوم یتفکّرون)از نشانه هاى او این است که از خود شما جفتهایى براى شما آفرید تا نزد ایشان آرامش یابید, و میان شما دوستى و مهربانى برقرار ساخت. همانا در این نشانه هایى است براى آنان که مى اندیشند.در این آیه چند نکته و نقطه با اهمیت درباره خانواده وجود دارد که شایسته بررسى است:
۱٫ أزواجاً من انفسکم; همسرانى از خودتان. بر اساس این تعبیر, رابطه و پیوند زن و شوهر یکى از ابعاد مهم خانواده است. چنان که پیش تر اشاره کردیم انسان موجود اجتماعى است که رشد, شکوفایى و تکامل او در گرو ارتباط با دیگران و سختیها و مشکلات این مسیر مى باشد; چرا که راه کمال بى پایان است. و در هر مرحله از مراحل زندگى و رشد, یک سلسله نیازهاى ویژه درونى وجود دارد که خود را در عمل ارتباط با دیگران نشان داده و انعکاسى از نیاز درونى انسان نسبت به خواسته ها و ایده آل هاى اوست. پیوند میان زن و شوهر چیزى جز پیوند دوستى پیراسته از هر انگیزه دیگر نیست. در خانواده است که نقاط ضعف و قوت شخصیت انسان بدون هیچ گونه ترس یا ملاحظه اى آشکار مى شود, خانواده محیطى است که امکان درمان مشکلات به صورت طبیعى در آن فراهم است, زیرا با بردبارى, محبت, وفادارى و اطمینان متقابل زن و شوهر زمینه شناخت نقاط منفى شخصیت و بررسى آنها و رهایى از چنگ آنها با خودسازى بیش از هر جاى دیگر میسر مى شود. بنابراین در نگاه اسلام, آلودگیهاى درونى بدتر از زشتیهاى بیرون است و محیطى که در آن امکان ظهور و بروز نقاط منفى شخصیت بدون ترس از کیفر وجود دارد ـ که همان خانواده است ـ از این ویژگى نیز برخوردار است که امکان رهایى از آن ضعفها نیز در آن فراهم است. به هر حال با نیروى عشق و محبت مى توان به دشوارترین مقصودها رسید.
۲٫ و جعل بینکم مودّة; میانتان دوستى برقرار ساخت. دومین نقطه مهم در خانواده محبت بین زن و شوهر است; آنها با تعامل دوستانه و همکارى در مسیر شناخت خود و خداى خود به آرامش مى رسند و در وادى امن الهى گام مى نهند; از همین رو تعبیر (لتسکنوا الیها) در آیه شریفه آمده است.
۳٫ لتسکنوا; تا آرامش یابید. (سکنى) دست یافتن به مقام سکونت و آرامش است, و این تعبیر در قرآن اشاره به این واقعیت دارد که آرامش, مقام و موقعیتى است که انسان در پهنه هستى باید بدان دست یابد و از دیدگاه قرآن وظیفه خانواده زمینه سازى براى همین هدف است, حال چه براى زن و شوهر, یا کسانى که راه آنان را ادامه مى دهند; یعنى فرزندان.
۴٫ رحمة; اصل مهربانى. الفت زن و شوهر و همکارى آن دو با نیروى عشق و محبت در مسیر کمال, رحمت ومهربانى را براى خانواده و دیگران به بار مى آورد, پس پیوند سالم است که ضامن فراهم شدن زمینه مناسب براى ارتباط مسؤولانه و ماندگار است و این چیزى است که نوگامانى که در آغاز راهند, از آن الگو مى گیرند و در روابط آینده شان با جامعه به عنوان سرمشق بدان مى نگرند. پیامدهاى رفتار والدین بیشتر از نقش محسوس آنان در روابط شان با فرزندان است, بلکه نوع تعامل والدین با یکدیگر سنگ بناى شخصیت روانى فرزندان را مى نهد که اگر سالم بود, رحمت به بار مى آورد. منظور از سازگارى و هماهنگى میان زن و شوهر, بیشتر, تلاش در جهت تعالى و تکامل دوسویه با وجود تفاوتهاى طبیعى و ذاتى است تا توافق و تفاهم میان آنها. بنابراین چنان که یک سرى تفاوتهاى فیزیولوژیکى میان زن و مرد وجود دارد, یک سلسله تفاوتهاى مهم روانى نیز دارند; چنان که آیات کریمه زیر بدین نکته اشاره دارد:(و اللیل إذا یغشى. والنهار إذا تجلّى. و ماخلق الذکر و الأنثى. إنّ سعیکم لشتّى) [۱۰] با این حال تا آنجا که به روحیات و ویژگیهاى شخصیتى مربوط مى شود, تفاوت آنها همچون تفاوت فیزیولوژیک نیست و ارتباط به بعد زنانگى و مردانگى افراد ندارد. این شرایط اجتماعى, خانواده و فرهنگ است که عوامل مؤثر در شخصیت افراد به شمار مى آید و دوگانگى هایى در چگونگى رفتار و کارهاى زن و مرد مى آفریند. اینجاست که رسالت خانواده یعنى تفاهم و دوستى متقابل براى کنار آمدن و تعامل با میلها و گرایشهاى متفاوت به عنوان عناصر تشکیل دهنده واحد شخصیت انسان, به صورت دقیق تعیین مى شود. چیزى که راستى, اطمینان, فروتنى, تقوا و پرهیز از خودمحورى را مى طلبد و فرزندان را وا مى دارد تا از آن در روابط اجتماعى شان با دیگران الگو بگیرند, به گونه اى که تفاوتهاى فردى, اجتماعى و فرهنگى دیگران را همچون تفاوتهاى پدر و مادرخودشان از عوامل تکامل بدانند و این گونه تعامل است که زمینه تفاهم بین ملتها و سازگارى بین باورهاى گوناگون را فراهم مى کند و سبب صلح و امنیت در سطح بین المللى مى گردد. پدر و مادر مسؤول تربیت فرزندان شان به چنین روشى هستند و بر اساس حدیث شریف پیامبراکرم(ص) فرزندان, امانتهایى در دست پدر و مادرند که باید از آنها مراقبت کنند, بدون اینکه احساس مالکیت نسبت به آنان داشته باشند. فرزند در رشد و بالندگى خود نیازمند عطوفت و مهربانى پدر و مادر است, که این محبت و مهربانى دو اثر اساسى دارد: یک. هسته ضرورى تکامل و ایجاد اطمینان اولیه در روح کودک است. دو. زمینه پیدایش روح دوستى و مهربانى در ارتباط کودک با دیگران مى شود.
فرزندان نیز یک سلسله مسؤولیتهایى در برابر والدین دارند. از دیدگاه قرآن شایسته است که رفتار فرزندان در برابر پدر و مادر آمیخته با احترام و محبت باشد; خداوند مى فرماید: (فلاتقل لهما أفّ) و بر فرزندان لازم است که از پدر و مادر خویش نگهدارى و مراقبت کنند, همان گونه که در سوره اسراء مى فرماید: (و قضى ربّک ألاّ تعبدوا إلاّ ایّاه و بالوالدین إحساناً إمّا یبلغن عندک الکبر أحدهما أو کلاهما فلاتقل لهما أفّ و لاتنهرهما و قل لهما قولاً کریماً. و اخفض لهما جناح الذلّ من الرّحمة و قل ربّ ارحمهما کما ربّیانى صغیراً)[۱۱] پروردگارت مقرر فرمود که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکى کنید, چنانچه یکى یا هر دوى آنها نزد تو به پیرى رسند به ایشان سخنى رنجش آور نگو و بر سرشان فریاد مکن و با ایشان سخنى کریمانه بگو. و با آنان مهربانانه فروتنى کن و بگو پروردگارا همان گونه که آنها مرا در کودکى پرورش دادند تو نیز آنها را مشمول رحمت خویش گردان. بى گمان این احترام گذاشتن به معناى دعوت فرزند به تقلید و رهروى از پدر و مادر بدون تفکر و اندیشه نیست, زیرا این کار از نگاه قرآن نادرست است. از دیدگاه قرآن هر انسانى باید با فکر واندیشه خودش راه درست از نادرست, هدایت از ضلالت را تشخیص دهد, چنان که در آیه ۲۱ سوره لقمان مى خوانیم: (و إذا قیل لهم اتّبعوا ما أنزل الله قالوا بل نتّبع ما وجدنا علیه آباءنا أو لوکان الشیطان یدعوهم الى عذاب السعیر) وچون به ایشان گفته شود از آنچه خدا فرستاده پیروى کنید, گویند ما آنچه پدرانمان را بر آن یافته ایم پیروى مى کنیم ؟ آیا هر چند شیطان به آتش دوزخشان فرا خواند.از سوى دیگر تأکید همواره بر نقش اصلى خانواده در رشد فرزندان و تکوین شخصیت آنان, نباید این گونه تفسیر و فهمیده شود که انسانى که به بلوغ رسیده است, قدرت بر تحول وجودى و تکامل ندارد, زیرا انسان در هر حال مسؤول کارهاى خویش است: (کلّ نفس بماکسبت رهینة). اگر در این زمینه دچار عقب ماندگى شد پدر و مادر او مسؤول نیستند, چنان که اگر کار نیکى انجام داد پاداش مى گیرد. خداوند در آیه ۲۱ سوره طور فرموده است: (والذین آمنوا و اتبعتهم ذریّتهم بایمان ألحقنا بهم ذریّتهم و ماألتناهم من عملهم من شىء کلّ امرء بما کسب رهین) و آنان که ایمان آوردند و فرزندانشان در پى ایشان رفتند, آنان را بدیشان ملحق مى کنیم و از عمل ایشان چیزى نمى کاهیم; هرکه در گرو کارهاى خویش است.به رغم دلالتهاى روشن قرآن بر تساوى زن و مرد, متأسفانه در برخى جوامع اسلامى, زن در خانواده یا در سطح جامعه در معرض ستم قرار دارد. البته این بدان معنى نیست که زن در کشورهاى اروپایى وضع بهترى دارد و ازموقعیت شایسته انسانى برخوردار است, بلکه در آنجا نیز زن مورد ستم است اما به شکلى دیگر. ییکى از علتهاى ستم بر زن, ساز وکارها و باورهاى رایج جامعه است. دیگر اینکه زن در طول تاریخ به طور مستقیم به سراغ متون و فهم و تفسیر آنها نرفته است تا بتواند حق خود را اثبات کند, بلکه بیشتر موارد این کار را به مرد وانهاده است. علاوه بر این دو, علت سومى نیز براى عقب ماندگى زن در جوامع اسلامى وجود دارد و آن در آمیختگى دو بعد وجودى انسان در مقام فهم حقوق زن است: ۱٫ بعد جنسى زن ومرد; ۲٫ بعد معنوى و الهى.
زن و مرد اگر چه از نظر فیزیولوژیک متفاوتند, ولى از ناحیه روحى و معنوى هر دو انسان هستند: (انّ اکرمکم عندالله اتقاکم). از نگاه اسلام, انسان تا هنگامى که از بند کششها و وابستگى هاى مادى آزاد است رو به سوى کمال و رشد معنوى در حرکت است و زمینه این رشد در هر دو جنس زن مرد فراهم است. بنابراین تکیه بر جنسیت در حقوق خانواده ـ یعنى جایى که ارزش پیوند و یگانگى در چارچوب روابط فیزیولوژیک محدود نمى ماند ـ به عقب ماندگى زن مى انجامد. با توجه به همین واقعیت تبعیض و نابرابرى بین زن و مرد در برخى خانواده هاى مسلمان, گروهى از منتقدان مغرض غرب و شرق گمان کرده اند که حقوق زن در اسلام کمتر از حقوق مرد است. در پاسخ اینان باید گفت که جست و جو و دریافت ما از اسلام و قرآن چیز دیگرى است. ما به قرآن به عنوان یک مجموعه مرتبط و هماهنگ نگاه مى کنیم, چنان که در خود قرآن نیز آمده است که آیاتش برخى محکم و برخى متشابه است و فهم و تبیین بعضى از آیات در پرتو بعضى دیگر خواهد بود. ما براى تنظیم حقوق خانواده به صورت عادلانه از روش زیر استفاده مى کنیم: ۱٫ زن و مرد در قرآن از نظر آفرینش برابرند. در آیه نخست سوره نساء آمده است:(یا ایها الناس اتّقوا ربّکم الّذى خلقکم من نفس واحدة و خلق منها زوجها و بثّ منهما رجالاً کثیراً و نساءً)
۲٫ فرصتهاى رسیدن به مراحل رشد و کمال بشرى براى زن و مرد همسان است; دراین زمینه آیه ۱۳ سوره حجرات مى گوید: (یا أیها الناس إنّا خلقناکم من ذکر و أنثى و جعلناکم شعوباً و قبائل لتعارفوا إنّ أکرمکم عندالله أتقاکم…)
۳٫ زن و مرد در پاداش نیز برابر هستند; در این زمینه آیه ۳۵ سوره احزاب قابل توجه است. براى تحقق بخشیدن عادلانه به این سه زمینه که قرآن بارها از آنها یاد کرده است, بایسته است که شرایط پیشرفت و کمال براى زن و مرد به صورت یکسان فراهم گردد. قرآن در بیشتر موارد, مردم را به تدبّر, تفکر و اندیشیدن در مسائل مربوط به انسان و طبیعت فرا مى خواند و به فهم و شنیدن آیات الهى و عبرت گرفتن از آنها ترغیب مى کند. قرآن همیشه ایمان را با عمل شایسته مترادف و در کنار یکدیگر مى آورد. آیا مى توان دو عنصر زمان و مکان را در عمل شایسته نادیده گرفت؟ پیش از طلوع اسلام, زن کمترین حقى نداشت; دختران را زنده به گور مى کردند, مرد حق داشت تا هر چند بار که دلش مى خواست ازدواج کند. آموزه هاى اسلام براى تثبیت حقوق زن, در آن زمان پدیده اى کاملاً جدید و پیشرفته بود, زیرا دین اسلام براى دگرگون سازى و پیشرفت انسان آمده بود, و بهترین راه براى رسیدن به این هدف, تغییر گام به گام و تدریجى است, زیرا تغییر یک روزه و دگرگون کردن یک باره سنتها و عادتهاى اجتماعى نه درست بود و نه سودمند. اما امروز با توجه به همان حقایق قرآنى که یاد شد; یعنى تأکید بر برابرى ارزش وجودى زن و مرد و فراخوانى مردم به تفکر و اندیشیدن در آیات روشن الهى و نتیجه گیرى عبرتها و نکات حکیمانه از آنها, مى توان گفت که حقوق زن و مرد در خانواده مساوى است و معیار در مدیریت هر یک از زن و مرد در امور خانواده, تقوا و شایستگى است نه جنسیت. دراینجا بایسته است نکته دیگرى مورد توجه قرار گیرد و آن اینکه اگر زن و مرد نتوانستند به تفاهم و یگانگى مورد انتظار برسند و ناهمدلى هاى ناشى از نوع رابطه و رفتارشان آنان را از یکدیگر دور کرد, اسلام در چنین حالتى طلاق را به رغم ناپسندى و نکوهیدگى آن به عنوان راه حل پیشنهاد مى کند.
خانواده و پیامبران
خانواده، کوچکترین واحد اجتماعی و در عین حال، بزرگترین و اثرگذارترین واحد تربیتی در جوامع به شمار میآید، به گونهای که میتواند منشأ تحول فردی و اجتماعی و رشد ارزشهای انسانی در میان اعضای آن باشد. خانواده، مهمترین نهادی است که فرد در آن پرورش مییابد. بنابراین، سرمایهگذاری و توجه هرچه بیشتر به این نهاد مقدس، از رسالت معلمان به ویژه پیامبران و پیشوایان ادیان قرار گرفته است. امروز نیز بشر همین رویکرد را پی میگیرد تا جایی که دولتها به رشد و توسعه کیفی خانواده توجه میکنند و میکوشند با در اختیار قرار دادن امتیازها و تسهیلات رفاهی، آموزشی و مشاورهای، به ارتقای سطح بهداشت و سلامت روانی خانواده کمک کنند؛ زیرا این کار، بر تربیت نسل آینده اثر مستقیم خواهد داشت.
خانواده های الگو در اسلام
اولیای دین همواره در زندگی خویش به دو اصلِ اهمیت پیروی از الگوی شخصیتی و رفتاری و اعتبار آن توجه داشته و بر همین اساس، مردم را به پیروی از الگوهای مناسب دعوت کردهاند. یکی از این الگوهای مناسب رفتاری از دیدگاه قرآن، حضرت ابراهیم علیهالسلام است. افزون بر وی، خداوند در قرآن کریم، به افراد اعلام میکند که پیامبر اعظم علیهالسلام ، الگویی نیکو برای پیروی است. امام علی علیهالسلام که از نزدیک، شاهد همه رفتارها و شیوه های زندگی رسول خدا صلی الله علیه وآله بود، ایشان را بهترین سرمشق میداند که همگان را برای همانندسازی کافی است. بر اساس آیات قرآن، پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله و خانواده او، ویژگیهای شخصیتی و رفتاری بسیار مناسب و به دور از هرگونه نابهنجاری رفتاری، شخصیتی و اخلاقی دارن . .
آسیب شناسی خانواده
یکی از بزرگترین مشکلات اجتماعی در جامعه کنونی، دعواهای خانوادگی است که ارکان خانواده را سست میکند و سلامت روانی اعضای آن را به خطر میاندازد. آسیبها و ستیزههای خانوادگی، پدیدهای بسیار پیچیده و چند وجهی است که باید آن را از دیدگاههای گوناگون روانی، اجتماعی، اقتصادی، حقوقی و ارتباطی بررسی کرد. شاید همانگونه که زندگی هر انسان، یکتا و منحصر به فرد است، زندگی مشترک هر زوج جوان نیز منحصر به خودشان باشد. با وجود این، پرداختن به موضوع آسیبشناسی خانواده برای دست یافتن به راهبردهای پیشگیری، یکی از مهمترین مسائل ضروری آموزش خانواده است؛ زیرا بدون شناخت عوامل، دستیابی به راههای درمان امکانپذیر نخواهد بود. سخن از آسیب شناسی خانواده، سخن از عواملی است که بهداشت روانی خانواده و ازدواج را تهدید میکند.
طلاق
نبود عشق در زندگی زناشویی در کنار دیگر عوامل، زمینه ساز پدیده طلاق است. آثار ویرانگر طلاق، برای زوجین و فرزندان بسیار چشمگیر است. بالا بودن گرایش به طلاق و دعواهای دامنهداری که روزگاری همراه با تلخکامی را برای تمامی اعضای خانواده رقم میزند، در این زمینه تأملبرانگیز است. نکته مهم این است که به دلایل گوناگون، شمار اندکی از زندگیهای مشترک در جامعه ما به طلاق میانجامد، ولی نبود عشق که به نسبتها و شدتهای گوناگون نمود پیدا میکند، جلوههای بسیار متفاوتی میتواند بیابد که دلزدگی در روابط زناشویی و نارضایتی از زندگی مشترک، نمونه آن است. به هر حال، برآورده نشدن نیازهای عاطفی افراد، ساختار زندگی مشترک را بسیار سست میسازد و زمینه را برای از هم گسستن پیوند آماده میکند.
ریشه های اختلاف خانوادگی
در بررسی عواملِ مشکلات خانوادگی که گاه خانواده را به فروپاشی کامل میکشاند، به مواردی متعدد برمیخوریم که در گسترهای از مسائل روانی، اجتماعی، فرهنگی، دینی، اقتصادی و جسمانی جای میگیرد. کمسن و سالی زن و مرد، تفاوت زیاد در بهره هوشی، چگونگی روابط کلامی و غیرکلامی، اختلاف بسیار در تحصیلات، توقع مادی زیاد در خانواده، بیماریهای جسمانی که سازگاریهای جدیتری را میطلبد، اعتیاد، نازایی زن یا مرد، بی توجهی اعضای خانواده به باورهای دینی و انجام رفتارهای خارج از محدوده مجاز شرعی، آزار دادن والدین و ناخشنود ساختن آنها، از جمله عوامل پیدایش اختلافهای خانوادگی است
اصلاحا ت خانوادگی از دیدگاه قرآن
افراد در خانواده دارای نقش و مسئولیتی متمایز از جنبه های فردی می باشد و از طرف دیگر خانواده محوری ترین تقسیم جامعه است و می توان فرایند اصلاح و تربیت خانواده را اصلاح جامعه دانست . در تعالیم اسلام به مساله تشکیل و حفظ و صیانت از حریم خانواده اهمیت فراوانی داده شده است به عنوان مثال بالاترین مقام زن در محیط خانواده با نام و عنوان مادر تعریف می شود .
مصادیقی که قرآن راجع به اصلاح خانواده به آن اشاره نموده است به قرار زیر است :
۱ – اهلیت :
یکی از جنبه های اصلاح خانوادگی اهل بودن خانواده در مسیر دین و انسانیت است . خداوند در جریان داستان خانواده نوح می فرماید : “قال یا نوح انه لیس من اهلک انه عمل غیر صالح فلا تسئلن ما لیس لک به علم و انی اعظک ان تکون من الجاهلین” [۱۲] فرمود : ای نوح او از اهل تو نیست او عمل غیر صالحی است پس آنچه را از آن آگاه نیستی از من بخواه و من به تو اندرز می دهم تا از جاهلان نباشی . امین الاسلام طبرسی در تفسیر مجمع البیان گفته اند : معنای اینکه او از خاندان تو نیست یعنی بر دین و آیین تو نیست و همان کفر باعث شد که از نظر حکم جزء خاندان نوح نباشد ، و این معنا مانند سخنی است که رسول خدا در مورد سلمان فرمود : السلمان منا اهل البیت یعنی بر دین و آیین ماست . [۱۳]
۲ – نیکی به والدین و دعای آنان برای ذریه :
قرآن کریم در موارد متعددی احسان و بر به والدین را سفارش نموده است که رضایت آنان سبب تثبیت پایه های خانواده و اصلاح آن می باشد و در مقابل عاق والدین سبب تباهی خانواده و بروز و ظهور آثار و ضعی می شود . خداوند می فرماید : و وصینا الانسان بوالدیه احسانا حملته امه کرها و وضعته کرها و حمله و فصاله ثلاثون شهرا حتی اذا بلغ اشده و بلغ اربعین سنه قال رب اذرعنی ان اشکر نعمتک التی انعمت علی و علی والدی و ان اعمل صالحا قرضاه و اصلح لی فی ذریتی انی تبت الیک و انی من المسلمین . ” [۱۴]ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادر خویش نیکی کند مادرش او را با ناراحتی حمل می کند و با ناراحتی بر زمین می گذارد ، و دوران حمل و از شیر گرفتنش سی ماه است تا زمانی که به کمال قدرت و رشد برسد و به چهل سالگی بالغ گردد می گوید : پروردگارا مرا توفیق ده تا شکر نعمتی را که به پدر و مادرم دادی بجا آورم و کار شایسته ای انجام دهم که از آن خشنود باشی فرزندان مرا صالح گردان ، من به سوی تو باز می گردم و توبه می کنم و از مسلمانانم ” علامه طباطبایی در ذیل ” اصلح لی فی ذریتی ” گفته اند : اصلاح در ذریه به این معنا است که اصلاح را در ایشان ایجاد کند و چون این ایجاد از ناحیه خداوند است معنایش این می شود که ذریه را موفق به عمل صالح سازد و این عمل صالح کار دلهایشان را به صلاح بکشاند . و خلاصه دعا این است که خدا شکر نعمتش و عمل صالح را به وی الهام کند و او را نیکو کار به پدر و مادرش سازد و ذریه اش را برای او چنان کند که او را برای پدر و مادرش کرده بود .[۱۵]
۳ – رابطه زن و شوهر در راستای اصلاح :
هنگامی که زندگی خانوادگی با مشکل مواجه می شود و مساله طلاق و جدایی طرح می گردد ارجاع به زندگی سالم را فقط به قصد اصلاح توصیه می کند . خداوند می فرماید : و المطلقات یتربصن بانفسهن ثلاثه قروء و لا یحل لهن ان یکتمن ما خلق الله فی ارحامهن ان کن یومن بالله و الیوم الاخر و بعولتهن احق بردهن فی ذلک ان ارادوا اصلاحا و لهن مثل الذی علیهن بالمعروف و للرجال علیهن درجه و الله عزیز حکیم . “[۱۶] زنان مطلقه باید یه مدت سه مرتبه عادت ماهیانه دیدن وپاک شدن انتظار بکشند و اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارند ، برای آنها حلال نیست که آنچه را که خداوند در رحمهایشان آفریده کتمان کنند ، و همسرانشان برای بازگرداندن آنها در این مدت سزاوارترند ، در صورتی که براستی خواهان اصلاح باشند و برای زنان همانند دظایفی که بر دوش آنهاست ، حقوق شایسته ای قرار داده شده و مردان بر آنان برتری دارند ، و خداوند توانا و حکیم است . امین الاسلام طبرسی در تفسیر مجمع البیان گفته اند : منظور از ارادوا اصلاحا آن است که اگر قصد اصلاح دارند نه آزار و اذیت [۱۷]. خداوند در قرآن کریم در زمینه اصلاح بین زن و شوهر می فرماید : و ان خفتم شقاق بینهما فابعثوا حکما من اهله و حکما من اهلهاان یرید اصلاحا یوفق الله بینهنا ان الله کان علیما خبیرا “[۱۸] و اگر از جدایی و شکاف میان آن دو همسر بیم داشته باشید یک داور از خانواده شوهر و یک داور از خانوده زن انتخاب کنید اگر این دو داور تصمیم به اصلاح داشته باشند خداوند به توافق آنها کمک می کند زیرا خداوند دانا و آگاه است او از نیات همه با خبر است . امام فخررازی در مورد ” ان یریدا اصلاحا یوفق الله بینهما ” در تفسیر کبیر می گویند : چهار وجه را در تفسیر این قسمت از آیه عنوان نمود : اول : اگر دو حکم اصلاح را بخواهند بهتر است و خداوند بین دو حکم موافقت ایجاد می کند تا آنچه که خیر است انجام دهند . دوم : اگر دو حکم اصلاح را بخواهند خداوند بین زوجین موافقت ایجاد می کند . سوم : اگر زوجان بخواهند اصلاح کنند خداوند بین آن دو موافقت ایجاد می کند . چهارم : اگر زوجان اصلاح بخواهند خداوند بین دو حکم موافقت ایجاد می کند تا آنچه که صلاح است را انجام دهند [۱۹]. در این زمینه از امام صادق ع روایتی نقل شده است : ” دو حکم شرط می کنند که جایز است زوجین از هم جدا شوند و یا آشتی کنند دو حکم نمی توانند حکم جدایی را بدهند مگر اینکه زوجین بخواهند[۲۰]. خداوند در سوره النساء در زمینه اصلاح بین زوجین باز می فرماید : ” و ان امراه خافت من بعلها نشوزا او اعراضا فلا جناح علیهما ان یصلحا بینهما صلحا و احضرت الانفس الشح و ان تحسنوا و تنفقوا فان الله کان بما تعلمون خبیرا “[۲۱] و اگر زنی ، از طغیان و سرکشی یا اعراض شوهرش بیم داشته باشد ، مانعی ندارد با هم صلح کنند و زن یا مرد ، از پاره ای از حقوق خود ، به خاطر صلح صرفنظر نمایند ، و صلح بهتر است اگرچه مردم بخل می ورزند . و اگر نیکی کنید و پرهیزگاری پیشه سازید ، خداوند به آنچه انجام می دهید آگاه است او پاداش شایسته به شما خواهد داد . مراد از صلح و مصالحه کردن این است که زن از بعضی از حقوق زناشویی خودش صرفنظر کند تا انس و الفت و توافق شوهر را جلب نماید به این وسیله از طلاق و جدایی جلوگیری کند و بداند که صلح بهتر است . [۲۲]
۴ – اهمیت نقش خانواده در تربیت انسان :
اصلاح خانواده آنقدر مهم است که حضرت رسول ص می فرماید : ” هر انسانی با فطرت توحیدی متولد می شود این پدر و مادر او هستند که او را یهودی ، نصرانی و یا مجوسی بار می آورند .” سپس فرمودند : همان فطرت خدایی که خداوند مردم را به آن خلق نموده است[۲۳].
۵ – صیانت نسل :
با توجه به اینکه حیات نوع انسانی به دو مسئله مهم غذا و استمرار نسل است و از آنجا که جایگاه استمرار نسل صالح در بستر خانواده قرار دارد لذا فساد در این دو زمینه را قرآن کریم به فساد در حرث و نسل تعبیر نمودع است و مفسد فی الارض راا فساد کننده در این دو زمینه معرفی کرده است . خداوند می فرماید : ” و اذا تولی سعی فی الارض لیفسد فیها و یهلک الحرث و النسل و الله لا یحب الفساد[۲۴] ” نشانه آن این است که هنگامی که روی برمیگردانند و در راه فساد در زمین ، کوشش می کنند ، و زراعت ها و چهارپایان را نابود می سازند ، خدا فساد را دوست ندارد . علامه طباطبایی در تفسیر المیزان در ذیل این آیه شریفه گفته اند : منظور از یهلک الحرث و النسل این است که فساد درزمین را می خواهد بیان نماید . اگر نابود کردن حرث و نسل را بیان فساد قرار داده بر این است که قوام نوع انسانی در بقای حیاتش به غذا و تولید مثل است ، اگر غذا نخورد می میرد و اگر تولید مثل نکند نسلش قطع می شود ، و انسان در تامین غذایش به حرث یعنی زراعت نیازمند است چون غذای او یا حیوانی است و یا نباتی و حیوان هم در زندگی و نمو به نبات نیازمند است پس حرث که همان نبات است اصل در زندگی بشر می باشد و به همین جهت فساد در زمین را با هلاک کردن حرث و نسل بیان می کند . پس معنای آیه این شد که او از راه نابود کردن حرث و نسل در زمین فستد می انگیزد و در نابودی انسان می کوشد . “والله لا یحب الفساد ” : مراد از این فساد ، فسادهای تشریعی است یعنی آن فسادی که به دست بشر پدید می آید خداوند آنچه از دین که تشریع کرد به منظور اصلاح اعمال بندگان بود تا عمل صالح روزمره و تمرین مستمر ملکات فاضله را در نفوس آنها پدید آورد و اختلافشان را اصلاح کند و در نتیجه حال انسانیت و جامعه بشریت معتدل شود در این هنگام است که زندگیشان هم در دنیا و هم در آخرت عین سعادت می شود . [۲۵]
۶ – صله رحم :
یکی از مسائل مهمی که اسلام بسیار به آن پرداخته است مساله صله رحم است : ” فهل عسیتم ان تولیتم ان تفسدوا فی الارض و تقطعوا ارحامکم “[۲۶] اگر از این دستورها ، روی گردان شوید ، جز این انتظار می رود که در زمین فساد و قطع پیوند خویشاوندی کنید . استفهام که در این آیه آمده است برای تقریر می باشد یعنی البته از شما می آید که چون منصب امارت و حکومت بیابید بسبب تکبر و تعظیم کثرت جاه و مقام در زمین فساد کنید و قطع ارحام نمایید چنانکه در زمان جاهلیت هم می کردید .
خانواده مطلوب از دیدگاه قرآن
بنیان های پدیدآورنده خانواده خود گویای ارزش معنوی و قداست آن است زیرا قرآن مجید خانواده را نهادی مقدس و مبتنی بر چند رکن معنوی می داند که عبارتند از : آرامش و سکون، عشق و دوستی ، مهربانی و شفقت و همیاری که انس و الفت نیز در بطن آن است.
- عشق ، بنیان خانواده
چون نیک بنگریم و بیندیشیم، به روشنی درمی یابیم که عشق نه تنها رکنی از ارکان خانواده است ، بلکه در قوام و بقا و تعادل بنیان های دیگر نقش بی همتا دارد تا جایی که شاید بتوان گفت، عشق روح خانواده است یا این که خانواده به راستی خانه عشق و آشیان عشق است. اندیشمندان در اثبات سخن به آیه «خلق لکم من انفسکم ازواجاً لستکنوا الیها و جعل بینکم مودهٔ و رحمهٔ[۲۷]» و نیز «هوالذی خلقکم من نفس واحدهٔ و جعل منها زوجها لیسکُن الیها»[۲۸] استناد می کنند و معتقدند: اساس روابط اجتماع درون خانواده که همانا دوستی، تفاهم متقابل و همیاری است، با ملات عشق به هم پیوسته و آمیخته است. از این دیدگاه، اشاره به نفس واحده در آیه کریمه دیگر گویای این حقیقت است که نهاد خانواده ظرف رویش روح و جان، رستگاری و بالندگی زن و مرد تا رسیدن به اوج بالندگی (کمال انسانی) است؛ یعنی، نه مرد به تنهایی کامل است و می تواند به کمال برسد، نه زن. مگر با همگرایی و بودن و زیستن در محدوده خاص مقررات و دستورالعمل هایی که نهاد خانواده نام دارد. نهادی که سرآغاز راه رفتن به سوی کمال است.
انسانیت وقتی در عرصه معنویت استقرار می یابد که انسان ها با هم باشند و بتوانند به درستی (آن گونه که خداوند مقرر فرموده است) با هم زندگی کنند. هدف زندگی، فرجام حیات و رستگاری یا گمراهی هر انسان در وجود «انسان های دیگر» است. تعامل و همزیستی انسان هاست که همه مقوله های مطرح و قابل فهم در عرصه حیات و زندگی او را معنا می بخشد. خوبی و بدی، خوشبختی یا بدبختی، آرامش و تلخکامی، فقط در تعامل و اصطکاک روابط انسان ها معنا می یابد. پس انسان اجتماعی است و غیر از زیستن در اجتماع راه چاره ای ندارد.
نخستین اجتماعی که آدمی در آن بار می آید تا زیستن در جامعه بشری و همیاری و همزیستی با انسان های دیگر را به اقتضای فطرت بشری فراگیرد، خانواده است. یعنی نخستین هسته پیدایش اجتماع، چون جامعه بشری را به پیکری واحد تشبیه کنیم، خانواده را می توانیم نخستین سلول پدیدآورنده آن بدانیم.
به اعتبار این فلسفه وجودی، اندیشمندان می گویند: خانواده هم مکتب شایسته پرورش انسان و اجتماعی شدن اوست، هم پناهگاه و مأمن او تا سختی های زیستن در اجتماع بشری و مراوده و معاشرت و ارتباط با انسان های دیگر را با دستیابی به ابزارها و امکانات لازم که در نهاد خانواده است و دیگر اعضای خانواده در دسترس او می گذارند، تاب آورد. با این همبستگی اخلاقی و حقوقی، احساس وظیفه بیش از خواست و نیاز جنسی در روابط زن و مرد اهمیت می یابد و با این انگیزه است که زن و مرد می توانند عشق را با اخلاق درآمیزند تا محیط مساعدی برای رشد جسمانی واعتلای معنوی و اخلاقی فرزندشان فراهم آید.
ماهیت خانواده به گونه ای است که احساس و عاطفه در آن حرف اول را می زند و چنان که یک صاحب نظر می گوید: «طبع خانواده با حقوق و احکام آمرانه چندان سازگار نیست» و قانون در ایجاد نظم خانوادگی تأثیر اندک دارد؛ حال آن که درهای خانواده همیشه به روی ارزش های دینی و اخلاقی گشوده است. چون گلزاری که تشنه نور و پرتو آفتاب است، نه تنها از آن رمق و جان می گیرد که حیات و دوام و بقایش بسته به تابش نور است.
دکتر سید مصطفی محقق داماد، در تحلیل ژرفکاوانه اش، موضوعی جالب را مطرح کرده است:
بیشتر واژه های به کار رفته در مورد نهادهای حقوقی در روابط اعضای خانواده به گونه ای است که واژه ویژگی اخلاقی و عاطفی دارد، چنانکه واژه صداق مفهوم صدق و صفات را دربردارد یا این که «نحله» مفهوم اخلاقی هدیه دادن به همسر را برمی تابد.
وی در «حقوق خانواده» با اشاره به این که عقد نکاح در اسلام صرفاً یک قرارداد حقوقی نیست، بلکه پیمانی عاطفی، اخلاقی و حقوقی است، آورده است: حکمای باستان به نقش اصلی و محوری عاطفه و اخلاق در تنظیم کانون خانواده توجه کرده اند، رخنه دولت را به این سرای مردمی زیانبار و خطرناک دانسته اند و در بخش بندی حکمت عملی، تدبیر منزل را از سیاست مدن جدا کرده اند تا مرز قاطع و طبیعی میان دولت و خانواده نمایان شود.
به گفته محقق، دراین جداسازی، حق با حکماست، زیرا تجربه نشان داده است که دولت ها، بخصوص دولت های سکولار، هرگاه خواسته اند به استناد قوانین خودساخته، خود را به خانواده تحمیل کنند، به آن آسیب زده اند. ناگزیر، به ویرانی کمربسته اند تا مانع خودکامگی و قدرت نمایی شان را ازمیان بردارند یا این که به ساختن چارچوب بیرونی آن بسنده کرده اند تا مشکل دلخواه را به آرامی مستقر سازند. اما قوانین برگرفته از ادیان الهی که مبتنی بر اصول و مبانی اخلاقی است، به گونه دیگری است.
حکیم، شیخ الرئیس ابوعلی سینا، در رساله ای به منظور تشریح جایگاه و اهمیت خانواده و ارکان آن [تدابیر المنازل یا السیاسات الاهلیه (یک بار هم با عنوان «فی السیاسه المنزلیه» چاپ شده است)] و چگونگی روابط میان زن و شوهر و همچنین پدر و مادر و فرزندان، تصویری روشن از خانواده مطلوب برای تربیت فرزندان شایسته که اساس پدیدآمدن جامعه صالح است، ترسیم کرده است.
ابن سینا در تبیین هدف های خانواده مطلوب مبتنی بر موازین اخلاقی و عاطفی دین محور، بر ۳ انگیزه اقتصادی، اجتماعی و همچنین محبت و آرامش تأکید کرده است. نظر او در توجیه نخستین انگیزه حاکی است: «انسان برای حفظ دارایی خویش و نگهداری آن برای زمان نیازمندی، به مسکن و بیت نیاز دارد و این همسر است که می تواند در این امر شریک و همراه مناسبی برای او باشد.» به گفته ابن سینا، زن شایسته شریک مرد، نگهبان مال او، جانشین او در خانه و امین او در تربیت فرزندان است.»
ابن سینا در «الشفاء الهیات» ازدواج را «برترین رکن مدینه» توصیف کرده و در تبیین انگیزه اجتماعی تشکیل خانواده گفته است: «فرزندی نیاز است تا هنگام ناتوانی و به وقت پیری، یاور پدر و مادر باشد و نسل ایشان را تداوم بخشد و یاد ایشان را پس از مرگ زنده بدارد.»
به گفته ابن سینا، سکون و آرامش درونی هم در سایه ازدواج و گزینش همسر پدید می آید و این نکته، چنانکه دکتر مصطفی محقق داماد می گوید، به روشنی مبین تأثیرپذیری ابن سینا از قرآن است.
نکاتی که در امر ازدواج باید رعایت شود، به نظر ابن سینا، به این شرح است:
▪ قانونی شدن
نخستین امری که باید از سوی قانونگذار به صورت قانون و سنت درآید، ازدواج است و با مشروع شناخته شدن ازدواج، هرگونه ارتباط جنسی خارج از محدوده ازدواج، نامشروع شناخته خواهدشد.
▪ تشویق و تحریض
مدیران امور مدینه باید مردم را به ازدواج تشویق و دعوت کنند.
▪ علنی بودن
ازدواج باید آشکار و علنی باشد، زیرا این امر از بروز تردید در نسبت و نیز اختلال درانتقال میراث اشخاص پیشگیری می کند.
به گفته محقق داماد، این نکته در نصوص نبوی نیز آمده است: «اعلنوا النکاح ولو بالدف» یعنی، نکاح و ازدواج را حتی با نواختن دف، آشکار سازید.
▪ ازدواج، پیمان محکم و استوار
ازدواج باید پیوندی همیشگی و مستحکم باشد و در معرض تزلزل و بی ثباتی قرارنگیرد؛ چنانکه قرآن مجید نکاح را میثاق غلیظ توصیف کرده است [۲۹].
▪ ضرورت رشد عقلانی و جسمانی
ابن سینا سن معینی برای ازدواج توصیه نکرده، بلکه گفته است: زمان مناسب وقتی است که فرد به بلوغ جسمی و رشد عقلی برای اداره زن و فرزند برسد و ازنظر اقتصادی، شغل و درآمد لازم را برای معاش خانواده داشته باشد.
▪ تأکید بر زندگی مستقل
ابن سینا توصیه کرده است که وقتی فرزند با شغل خویش درآمدی به دست آورد، تدبیر آن است که ازدواج کند و از خانواده اش جدا شود.
شیخ الرئیس ابوعلی سینا برای تدبیر خانواده اصولی دارد که دکتر محقق داماد در پژوهش های خود آنها را تبیین کرده است.
▪ احترام مرد
ابن سینا با استناد به آیه «الرجال قوامون علی النساء»[۳۰] (قرآن مجید، گفته است: در روابط زوجین، ریاست خانواده با شوهر است. زیرا اگر شوهر تحت سیطره و اطاعت زن قرار گیرد، خانواده به سبب احساسی بودن زن و پیروی از هوی و هوس، به تباهی و فساد کشیده خواهدشد. لذا به نظر او، هیبت مرد لازم است و مقصود از هیبت آن است که مرد در برابر همسر و فرزندان از احترام لازم برخوردار باشد و هیچ کس او را کوچک نشمارد.
به گفته ابن سینا، مرد برای داشتن هیبت، باید احترام خود را درخانه با مراعات و مروت حفظ کند، به وعده های خود پایبند باشد و از وعده های تحقق نیافتنی بپرهیزد.
▪ تکریم همسر
به نظر ابوعلی سینا، شوهر باید همسر خود را تکریم نماید و اگر بخواهد زن را به حسن رفتار و رعایت حرمت خویش وادارد، راهی جز این ندارد و با تهدید و اجبار نمی تواند به این هدف دست یابد. زیرا وقتی زن کرامت خود را ببیند، در حفظ و تداوم آن می کوشد و از زوال آن می ترسد.
ابن سینا در تبیین آنچه سبب تکریم زن می شود نیز ۳ نکته مهم را به این شرح مورد توجه قرارداده است:
▪ دادن زینت نیکو به همسر
به گفته ابن سینا، با توجه به طبع زن و علاقه اش به زینت، مرد باید باتوجه به وضع ظاهری وی، به شخصیت زن احترام بگذارد.
▪ حفظ حجاب زن
ابن سینا با استناد به دستور شریعت اسلامی، رعایت ستر و پوشیدگی زن از بیگانگان را از ضرورت های تکریم و احترام زن دانسته و بر آن تأکید کرده است.
▪ پرهیز از برانگیختن حسادت زن
ابن سینا، مرد را از توجه داشتن به زنی غیر از همسر خود و تحسین و تمجید او نزد همسرش برحذر داشته و گفته است این رفتار با هیبت مرد که رکن خانواده است، منافات دارد و سبب بروز نفرت و خصومت میان زن و شوهر می شود. از این رو، سعادت خانواده و ضرورت پیروی از فضائل اخلاقی حکم می کند که شوهر از این شیوه رفتار بپرهیزد.
▪ اهمیت اشتغال زن
ابن سینا در «تدابیر المنازل» به مسأله اشتغال زن نیز پرداخته و گفته است: زن اگر بیکار باشد، از نظر اخلاقی به بیراهه کشیده می شود، احساس پوچی و بیهودگی می کند و خود را با کارهای لغو و بیهوده مشغول می سازد؛ از این رو، مرد باید همسرش را به امور مهمه مشغول سازد.
نکته مهم دیگر در نظرات ابن سینا چگونگی خروج زن از خانه است، او در این باره گفته اسـت: «در تربیت اسلامی، خروج زن از منزل باید با توافق همسرش باشد و این توافق ممکن است همراه با قرارداد ازدواج حاصل شود، در غیر این صورت، اگر شوهر خروج بی اجازه را با مصالح خانوادگی منطبق نبیند، می تواند از آن جلوگیری کند .